نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده مطالعات تطبیقی قرآن شیراز

2 دانشجوی کارشناسی ارشد تفسیر قرآن، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده مطالعات تطبیقی قرآن شیراز

چکیده

 انتظار خوانندگان از مترجم قرآن، دریافت ترجمه‌ای قابل فهم و روان از مطالب و مفاهیم آن است و این امر زمانی میسر می‌گردد که مترجم به نیکی با مسائل زبانی زبان عربی آشنا باشد، ساختار زبان مقصد را رعایت کند و بهترین معادل‌ها را برای واژگان بیابد. اما ترجمه‌های موجود با اینکه اغلب ترجمه‌هایی خوب و دقیق‌ هستند و ظرافت‌های بسیاری در آن‌ها اعمال شده است، انتظار کامل مخاطبان را برآورده نساخته‌اند. به منظور نقد ترجمه‌های فعلی قرآن کریم و تبیین نقش والای ترجمه در انتقال مفاهیم کتاب ‏الهی، در این نوشتار با روش تحلیلی و مقایسه‏ای، سه ترجمه مشهور از سوره سجده (مکارم، فولادوند و خرم‏دل) نقد و بررسی شده است. نتیجه بحث با نگاه به مسائل زبانی چون رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه، رعایت ساختار جمله‌بندی در زبان مقصد و چگونگی معادل‌سازی واژگان، دسته‏بندی و در جدول و نمودار نشان داده شده است. مقایسه این ترجمه‏ها نشان می‌دهد ملاک‌های مذکور در ترجمه فولادوند به نحو شایسته‌تری رعایت شده و او توانسته ترجمه‏ای بهتر و روان‌تر ارائه دهد

کلیدواژه‌ها

 1ـ مقدمه

 اعتقاد غالب بر این است که قرآن ترجمه‌پذیر نیست؛ زیرا ملاک فهم قرآن بایستی خود قرآن باشد و نیک می‏دانیم که کلام ترجمه‌شده خداوند دیگر سخن الهی نیست و میزان موفقیت مترجم در انتقال معنای آیه در گرو میزان تبحر مترجم در فن ترجمه است. در این راستا، چه اتفاق خجسته‏ای است که برخی از قرآن‌پژوهان، مجوز نقد ترجمه‏ها را داده‌اند تا شاید از این راه دریچه‌ای دیگر بر یادگیری و تدبر در قرآن گشوده‏ باشند و جای تحقیق در آیات قرآن را برای دیگران باز گذاشته و به نوعی مشوق اندیشمندان برای تدبر در قرآن ‌شوند. باید پذیرفت که نقد هر ترجمه‏ای، حتی اگر توسط افراد مبتدی صورت گرفته باشد، گشایش مسیری است برای اندیشیدن و تدبر در قرآن. از طرف دیگر بر اساس مشهوره «حیات العلم بالرّدّ و النقد» (کوشا، 1382: 192) هر نقد و بررسی، کمکی است به رشد و بالندگی آنچه که به دنبال نقد آن هستیم و در مجموع، با این کار در راهی گام می‌نهیم که مورد سفارش آیات‏ الهی است. منحصر به فرد بودن و معجزه بودن قرآن به شهادت دلایل معتبر و آیات مختلف قرآن از جمله آیه ﴿وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکیلاً﴾ (اسراء/86)؛ «و اگر بخواهیم، قطعاً آنچه را به تو وحى کرده‏ایم، مى‏بریم. آنگاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمى‏یابى.» نشان از این دارد که هرگز عین محتوای مطالب قرآن قابل بیان به زبانی غیر از زبان قرآنی نیست. اما از آنجا که دین اسلام دینی جهانی است و برای هدایت همه جهانیان آمده و خطابی جهان‌شمول دارد، لذا در طول تاریخ اسلام تلاش‌های زیادی برای ترجمه آن شده است.

در یک ترجمه شایسته «نخست معانی از لباس زبان اول برهنه شده و در مغز جا می‏گیرد و سپس به طور دقیق به زبان دوم آراسته می‏گردد.» (کریمی‌نیا، 1375: 141) و در این مسیر، یکی از اموری که مترجم را یاری می‌دهد، آگاهی وی نسبت به مسائل زبان مبدأ و مقصد است تا از سویی بتواند قواعد و ساختارهای هر دو زبان را در ترجمه رعایت نماید و از دیگر سوی بهترین معادل‌ها را در زبان مقصد بیابد. بر همین اساس، در این تحقیق به بررسی و مقایسه تطبیقی سه ترجمه «ناصر مکارم‏ شیرازی»، «محمّدمهدی فولادوند» و «مصطفی خرم‏دل» از سوره سجده، بر اساس مباحث زبانی مورد قبول اهل لغت پرداخته و پس از مقایسه و نقد، بهترین ترجمه را ارائه کرده‌ایم.

۱ـ۱ـ تعریف مسأله

وقتی از مباحث زبانی و اهمیت آن در ترجمه قرآن کریم سخن می‌گوییم، منظور رعایت و در نظر داشتن قواعد و ساختار زبان عربی، رعایت ساختار زبان فارسی و معادل‌یابی مناسب برای واژگان قرآن است. هر چه مترجم نسبت به این مباحث آگاهی بیشتری داشته باشد، ترجمه وی مقبول‌تر خواهد افتاد. با بررسی نقد‏های موجود که در زمینه سوره‏های قرآن از این دیدگاه صورت گرفته، مشخص می‌شود که تاکنون پژوهشی به این صورت درباره سوره سجده انجام نشده است. بر همین اساس، سه ترجمه مقبول از این سوره انتخاب گردید. اولین انتخاب ترجمه فولادوند بود؛ زیرا «اثری نیکو، خوش‌خوان و روان است و بیشترین امتیازش بر شماری از ترجمه‌های قرآن بر مطابقی بودن ترجمه آن با متن آیات است.» (کوشا، 1386: 157) نیز به گفته بسیاری دیگر از قرآن‌پژوهان، از بهترین ترجمه‌های معاصر به شمار می‌آید. ترجمه مکارم نیز با توجه به این نکته انتخاب گردیده است که وی صاحب تفسیر بوده و هر ترجمه‌ای که مسبوق به تفسیر باشد، از آن جهت که «لازم است مبانی و اصول تفسیر در ترجمه نیز رعایت شود»، (رضایی اصفهانی،1391: 140) از نواقص کمتری برخوردار است. ترجمه و تفسیر، اجمال و تفصیل یک حقیقت‌اند و به اظهار اهل فن، این ترجمه از بهترین ترجمه‌های قرآن می‏باشد. در انتخاب ترجمه سوم سعی بر این بود که ترجمه‌ای مشهور از اهل‌‏سنت انتخاب گردد. با این رویکرد ترجمه خرم‏دل انتخاب شد. بنابراین در این نوشتار بر آنیم تا به مقایسه تطبیقی سه ترجمه «مکارم ‏شیرازی»، «فولادوند» و «خرم‏دل» از سوره سجده بپردازیم تا با بررسی مسائل زبانی این ترجمه‌ها به ترجمه‌ای نیکوتر از این سوره دست یابیم. شاخص‌های ارزیابی این ترجمه‌ها، مسائل زبانی مورد قبول اهل فن در بحث قواعد زبان، واژه‌شناسی و معادل‌یابی و پاسداشت ساختار زبان مبدأ و مقصد می‌باشد که بر اساس آن بسیاری از ترجمه‌ها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

۱ـ۲ـ پیشینۀ تحقیق

ناقدان در دهه‌های اخیر نقدهای فراوانی به ترجمه‏هاى قرآن زده‏اند که موضوع بسیاری از این نقدها، لغزش‌های مترجمان در ترجمه مباحث زبانی قرآن بوده است. از آن جمله می‌توان به نقدهایی که محمدعلى کوشا در کتاب ترجمه‏هاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد بر ترجمه‌های ابوالقاسم امامی، عبدالمحمد آیتی، بهاء‌الدین خرمشاهی، محمد‌مهدی فولادوند، مصطفی خرم‌دل، احمد آرام، سیّد علی‌نقی فیض‌الاسلام و سیّد علی موسوی گرمارودی زده، اشاره کرد. نیز  مقاله «نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم از آیت‌الله مکارم شیرازی» که توسط مرتضی کریمی‌نیا سامان یافته و در مجله بیّنات، سال سوم، شماره یازده چاپ شده است و همچنین پایان‌نامه کارشناسی ارشد با عنوان آسیب‌شناسى ترجمۀ قرآن کریم در واژه و ساختار، نوشته امیرمسعود صفرى که در سال 1380 در دانشگاه امام صادق (علیه السلام) دفاع شده است و مقالات بی‌شماری که به شیوه‌های مختلف به نقد و آسیب‌شناسی ترجمه‌ها از این نظرگاه پرداخته‌اند و اکنون مجال ذکر آنها نیست. شمار زیادی از این پژوهش‏ها در رابطه با نقد ترجمه فولادوند، مکارم و خرّم‌دل بوده است و هرکدام بر اساس مبنا و رویکرد تحلیلی به گوشه‏ای از اشکالات موجود پرداخته و راهکارهایی ارائه داده‏اند. در این مقاله با رویکرد تحلیلی ـ مقایسه‏ای به چگونگی ترجمه سوره سجده توسط این سه مترجم پرداخته و در این مسیر از مباحث مورد قبول قواعد زبان عربی در کتب معتبر، اعراب القرآن، کتب لغت و نیز آراء ناقدان استفاده نموده‌ایم. مزیّت این شیوه نقد آن است که همزمان چند ترجمه در کنار هم مورد بررسی قرار می‏گیرد و ترجمه‌ای مطابقی‌تر و روان‌تر از آیات ارائه می‌گردد.

۱ـ۳ـ پرسش‌های پژوهش

بر اساس آنچه گفته آمد، مهم‌ترین پرسش‌های این پژوهش چنین است:

1ـ بیشترین اشکالات زبانی در ترجمه مکارم، فولادوند و خرّم دل از سوره سجده در چه زمینه‌هایی است؟

۲ـ کدام‌یک از این مترجمان، بر اساس دیدگاه‌های اهل لغت، ترجمه بهتری برای این سوره ارائه داده است؟

۱ـ۴ـ فرضیه‏های پژوهش

با توجه به پرسش‌های اصلی این پژوهش، موارد زیر فرضیه‌های پژوهش را سامان می‌دهد:

۱ـ بیشترین لغزش‌های زبانی در این سه ترجمه در رعایت نکردن قواعد زبان عربی، عدم معادل‌یابی مناسب برای واژگان قرآن و رعایت نکردن ساختار زبان فارسی بوده است.

۲ـ ملاک‌های مذکور در ترجمه فولادوند به نحو شایسته‌تری رعایت شده و او توانسته ترجمه‏ای بهتر و روان‌تر ارائه دهد.

2ـ مبانی نظری پژوهش

این نوشتار به روش تحلیلی ـ مقایسه‌ای و کتابخانه‏ای تهیه شده است. در ابتدا پس از مقایسه آیه به آیه و یافتن موارد اختلاف، سعی شده تا ترجمه‌ها با استفاده از کتب قواعد زبان، اعراب القرآن، فرهنگ‏های لغت و سایر کتب و مقالات در این زمینه، مورد بررسی قرار گیرد و آنگاه ترجمه بهتر، مطابق منابع مذکور، ارائه شود. امّا در صورتی که هیچ یک از سه ترجمه نتوانسته باشد، حق مطلب را ادا نماید، در حد وسع کوشیده‌ایم تا ترجمه‌ای در خور و شایسته از منابع بیان‌شده ارائه نماییم. لازم به ذکر است، ترجمه‏های این مقاله از نرم‌افزار جامع‌التفاسیر نور برگرفته شده است.

3ـ نگاهی مختصر به سوره سجده

سوره سجده، جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، هفتاد‏ و‏ پنجمین سوره‌ای ‏است که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده‏ است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، سی‏ و ‏دومین سوره است و در جزء ۲۱ قرآن جای‏ دارد؛ سوره سجده ۳۰ آیه و ۳۷۵ کلمه دارد. این سوره از سوره‌های نسبتاً کوچک قرآن و مقداری کمتر از یک حزب است. (طبرسی، بی تا: 19، 203) این سوره به سبب آیه‌ پانزدهم آن که قرائت یا شنیدن آن سجده واجب دارد، سجده نامیده شده است. بنابراین یکی از چهار سوره‌ای است که عزائم نامیده شده‌اند. سوره سجده درباره معاد، خلقت هستی در شش زمان و خلقت انسان از گِل سخن می‌گوید و به منکرانِ قیامت، هشدار به عذاب می‌دهد و ثواب مؤمنان را پاداشی معرفی می‌کند که قابل تصور انسان نیست.

۴ـ بررسی ترجمه‏ها

4ـ1ـ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (مکارم شیرازی، 1373)

به نام خداوند رحمتگر مهربان‏ (فولادوند، 1318)

به ‏نام خداوند بخشنده مهربان. (خرم‏دل، 1384)

بررسی مقایسه‌ای: برای رحمان و رحیم بودن خداوند، ترجمه و تفاسیر زیاد وجود دارد، لیکن در کتب لغت رحمان را بخشاینده و رحیم را مهربان گفته‏اند. (زمخشری،1407: 1، 164)

 ترجمه پیشنهادی: به نام خداوند بخشاینده‏ مهربان.

۴ـ۲ـ آیه اول:﴿الم

الم (مکارم)

الف، لام، میم. (فولادوند)

الف. لام. میم. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‌ای: بحث تفسیری بسیاری در مورد حروف مقطعه وجود دارد. ( فخر رازی، 1420: 2، 242) بنابراین ترجمه نگردیده است.

4ـ3ـ آیه دوم: ﴿تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ

این کتابى است که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدى در آن نیست! (مکارم)

نازل شدن این کتاب ـ که هیچ [جاى‏] شک در آن نیست ـ از طرف پروردگار جهان‏هاست. (فولادوند)

(این) کتاب از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است و تردیدى در آن نیست (که از سوى خدا فرو فرستاده شده است). (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‌ای: در ترجمه مکارم، از عبارت "کتابی" که نکره است، استفاده شده، در صورتی که "الْکِتابِ" معرفه است، همچنین "تَنْزِیلُ" را نازل‌شده ترجمه کرده، در صورتی که مصدر باب تفعیل است (آدینه‏وند ‏لرستانی، 1377: 5، 128) و بهتر بود واژه "تردیدی" را در پرانتز می‏گذاشت؛ چون ضرورتی برای آوردن آن نیست. علاوه بر این، بعد از "نازل‌شده" و قبل از "شک"، حرف "واو" آورده که در ترجمه خرم‏دل هم دیده می‏شود، ولی در متن اصلی نیست. البته در ترجمه مکارم و خرم‏دل، واژه "الْعالَمِینَ"؛ را به "جهانیان" برگردانده‏اند، که از واژه جهان‏ها بهتر است؛ چون با توجه به سیاق آیه نزول کتاب، برای مردم است و ضمن مراجعه به قرآن ملاحظه می‏شود که از مجموع 73 مورد کاربرد "عالمین" در قرآن، قریب به 40 مورد آن در معناى "جهان‏ها" است؛ مانند: ﴿قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمینَ * قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمآ اِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ﴾ (شعراء/23ـ24) و بقیه موارد با وجود قراین موجود در آیات، اعم از قراین هدایت، انذار، انعام و مانند آن، در معناى "جهانیان" آمده است؛ مانند: ﴿اِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًى لِلْعالَمینَ﴾ (آل‌عمران/96) اگرچه مى‏توان مواردى را سراغ گرفت که به هر دو معنى قابل ترجمه باشند. (مجاهدین، 1384: 38) در ترجمه خرم‌دل، "تَنْزِیلُ" را ماضی نقلی ترجمه کرده، در صورتی که مصدر است. هر سه مترجم "تَنْزِیلُ" را به فارسی بر نگردانده‏اند، در صورتی که معادل فارسی "فرو فرستادن" برای "تَنْزِیلُ" مناسب است.

  ترجمه پیشنهادی: فرو‏فرستادن این کتاب، که شکی در آن نیست، از جانب پروردگار جهانیان است.

۴ـ۴ـ آیه سوم: ﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ

ولى آنان مى‏گویند: «(محمّد) آن را به دروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذارکننده‏اى براى آنان نیامده ‏است، شاید (پند‏گیرند و) هدایت شوند! (مکارم)

آیا مى‏گویند: «آن را بربافته است»؟ [نه چنین است‏] بلکه آن حقّ و از جانب پروردگار توست، تا مردمى را که پیش از تو بیم‌دهنده‏اى براى آنان نیامده ‏است، هشدار دهى، امید که راه یابند. (فولادوند)

امّا (مشرکان) مى‏گویند: (محمّد) خودش آن را از پیش خود ساخته است (و به دروغ به خدا نسبت داده است). بلکه قرآن (سخن) حقّى است که از سوى پروردگارت (بر تو) نازل شده است تا گروهى را (از خشم خدا) بترسانى که پیش از تو پیغمبرى براى آنان نیامده است، شاید هدایت یابند (و به سوى حق رهنمود شوند). (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ترجمه مکارم، از عبارت "سخن حقی" استفاده گردیده، در صورتی‏ که حرف "ی" در اینجا علامت نکره است و "الحق" معرفه است. نکته دیگر اینکه نحویون "ام" را اضراب گفته‏اند (آدینه‏وند ‏لرستانی، 1377: 5، 129) اما فولادوند و خرم‏دل، استفهام گرفته‏اند و مکارم به خوبی ترجمه نموده است. در این مورد آمده است: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ‏ لأن "أم" هی المنقطعه الکائنه بمعنى: بل» (زمخشری، 1407: 3، 506) همچنین فولادوند بعد از حق، حرف "واو" آورده است که در متن اصلی نمی‏باشد. برای ترجمه فعل "تُنْذِرَ"، مکارم "انذار کردن" به کار برده است که همان واژه عربی است، در صورتی که خرم‏دل از "ترساندن" استفاده نموده است، ولی استفاده فولادوند از "هشدار دادن" انتخاب بهتری است. در ترجمه جمله «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ» ترجمه فولادوند ترجیح داده شده است؛ نخست به دلیل اینکه برای معادل "نَذِیرٍ" مکارم از همان واژه عربی استفاده نموده و معادل‌یابی، در زبان مقصد نشده و خرم‏دل به "پیغمبری" ترجمه نموده است که نوعی برداشت تفسیری است و در ترجمه کاربرد ندارد، لیکن فولادوند، به "بیم‏دهنده‏ای" ترجمه نموده‏ که بهتر است و دیگر اینکه فولادوند ساختار جمله‌بندی در زبان فارسی را رعایت نموده و فعل اصلی را در پایان جمله آورده است.

ترجمه پیشنهادی: بلکه می‏گویند دروغی است که خود به هم بافته؟ امّا آن حقّ است که از جانب پروردگار توست تا مردمی را که پیش از تو بیم‌دهنده‏ای نداشته‌اند، هشدار دهی، شاید راه یابند.

۴ـ۵ـ آیه چهارم: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَفَلا تَتَذَکَّرُونَ

خداوند کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو است، در شش روز [شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت‌کننده‏اى براى شما جز او نیست. آیا متذکّر نمى‏شوید؟! (مکارم)

خدا کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید، آنگاه بر عرش [قدرت‏] استیلا یافت، براى شما غیر از او سرپرست و شفاعت‌گرى نیست؛ آیا باز هم پند نمى‏گیرید؟ (فولادوند)

خدا کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است، در شش دوره بیافرید و سپس بر تخت فرماندهى جهان قرار گرفت. به جز خدا براى شما هیچ یاورى (که شما را از عذاب خدا برهاند) و هیچ شفیعى (که در پیش خداـ جز با اجازه خداـ برایتان شفاعت کند،) وجود ندارد. آیا یادآور مى‏شوید؟ (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: نکته قابل توجه این آیه، عبارت «ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ» است که در بحث کلامی مذاهب، ترجمه‏ها و تفسیر‏های مختلف از آن شده است؛ بنابراین مترجم در صورت نیاز می‏تواند در پاورقی، توضیحات لازم ارائه دهد و از وارد کردن نظرات تفسیری مذهب خود در ترجمه پرهیز نماید. در مورد واژه "اسْتَوى" گفته‏اند: هرگاه این واژه با حرف (على) متعدّى شود، در معنى استیلاء و اقتدار است؛ مانند آیه ﴿الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى﴾‏ (طه/5) که در اینجا یعنى مستولى شد و نیز معادل فارسی "عرش" را گفته‏اند: «همه آنچه در آسمان و زمین است». (راغب اصفهانی، 1374: 2، 291) بنابراین برگردان فارسی که خرم‏دل آورده «و سپس بر تخت فرماندهى جهان قرار گرفت،» پذیرفته نیست. همین را تفسیر المیزان این‏گونه آورده است: «سپس به عرش پرداخت» (طباطبایی، 1374: 16، 363) واژه "الله" را هر دو مترجم، "خدا" ترجمه کرده‏اند و مکارم، به درستی به خداوند ترجمه نموده که در اینجا خداوند ترجیح دارد؛ زیرا پسوند "وند" بیان‏گر صفات ذاتی باری ‏تعالی است و در این آیه از ذات خدا که همان واجب‏الوجود بودن است، بحثی به میان نیامده، بلکه بحث خالقیت خداوند است. خرم‏دل جمله پایانی «أَفَلا تَتَذَکَّرُونَ» را به صورت فعل مثبت، ترجمه نموده ‏است، در صورتی که منفی است. نحویون چنین می‌گویند: «لا تتذکّرون»‏ فعل مضارع منفى از باب تفعّل است. (آدینه‏وند، 1377: 5، 130)

ترجمه پیشنهادی: خداوند کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، در شش روز [شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار‏گرفت. شما را جز او هیچ سرپرست و شفاعت‌کننده‏اى‏ نیست. آیا باز هم پند نمى‏گیرید؟

۴ـ۶ـ آیه پنجم:﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

امور (این جهان) را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى‏کند؛ سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سال‌هایى است که شما مى‏شمرید، به سوى او بالا مى‏رود (و دنیا پایان مى‏یابد). (مکارم)

کار [جهان‏] را از آسمان [گرفته‏] تا زمین، اداره مى‏کند.آنگاه [نتیجه و گزارش آن‏] در روزى که مقدارش ـ آن چنان که شما [آدمیان‏] برمى‏شمارید ـ هزار سال است، به سوى او بالا مى‏رود. (فولادوند)

خداوند (تمام عالم هستى را) از آسمان گرفته تا زمین، زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است (و جز او مدبّرى در این جهان وجود ندارد). سپس تدبیر امور در روزى که اندازه آن هزار سال از سال‌هایى است که شما مى‏شمارید، به سوى او بازمى‏گردد. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: نکته قابل توجه معادل حرف "الی" در زبان مقصد است؛ زیرا هم به معنی "به سوی" و هم به معنی "تا" آمده است. (راغب اصفهانی، 1374: 1، 74) در سه ترجمه فوق "یدبر" را فعل و فاعل گرفته و "امر" را مفعول و «من السماء و الی الارض» را جار و مجرور متعلق به "امر" گرفته‏اند. با وجود این باز هم "الی" را متفاوت ترجمه نموده‏اند؛ چنان‌که  مکارم آن را "به سوی" و دو مترجم دیگر به معنی "تا" گرفته‏اند. البته با توجه به سیاق آیات، این آیه به دنبال آیه قبل، تمامیت هستی را می‏رساند. بنابراین "به سوی زمین" معنای کاملی نیست. در تایید مطلب فوق برخی دیگر هم آن را به معنی "تا" آورده‏اند. «از آسمان گرفته تا زمین تدبیر هر کار را مى‏کند، آنگاه در روزى که اندازه‏اش هزار سال از آن‏هاست که شما مى‏شمارید، (همه چیز) به سوى او بالا مى‏رود.» (طباطبایی، 1374: 16، 363)

ترجمه پیشنهادی: کار را از آسمان تا زمین تدبیر مى‏کند؛ آنگاه در روزى که مقدارش هزار سال است، از آنچه شما مى‏شمرید، به سوی او بالا می‏رود.

۴ـ۷ـ آیه ششم:﴿ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

او خداوندى است که از پنهان و آشکار باخبر است و شکست‏ناپذیر و مهربان است! (مکارم)

اوست داناىِ نهان و آشکار که شکوهمندِ مهربان است. (فولادوند)

او خداوندى است که از پنهان و آشکار باخبر است و چیره و مهربان است. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ترجمه مکارم و خرم‏دل "ذلک" را به "او خداوندی است که از" ترجمه کرده‏اند که برای ترجمه "هو الله" مناسب است و فولادوند "اوست" ترجمه کرده، در صورتی‏که واژه معادل در زبان مقصد، "آن" است. در ضمن در ترجمه مکارم و خرم‏دل "باخبر است" ترجمه مناسبی برای "عالِمُ" نیست و در جمله «و شکست‏ناپذیر و مهربان است» نیز حرف "واو" در متن عربی نداریم. فولادوند "عالِمُ" را "دانای" ترجمه نموده که مناسب‏ است. مکارم "عزیز" را "شکست‌ناپذیر" ترجمه نموده که معادل خوبی است.

ترجمه پیشنهادی: آن[خدای] داناىِ نهان و آشکار، شکست‏ناپذیر (پیروزمند) مهربان است.

4ـ8ـ آیه هفتم:﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ

او همان کسى است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. (مکارم)

همان کسى که هر چیزى را که آفریده است، نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. (فولادوند)

آن کسى است که هرچه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ترجمه مکارم "الَّذِی" را به "او همان کسی است" ترجمه کرده‏ است که معادل عربی آن "هو الذی" است در صورتی که "هو" در جمله نداریم. در ترجمه فولادوند "همان کسی" و در ترجمه خرم‏دل به "آن کسی" برگردانده شده که معادل عربی ندارد و بهترین معادل برای آن، "کسی که" است. مورد دیگر در ترجمه فولادوند جمله "خَلَقَهُ" که فعل ماضی است، به ماضی نقلی ترجمه کرده است که ایراد آن مشهود است، در صورتی‏ که دو ترجمه دیگر به درستی ترجمه نموده‏اند.

ترجمه پیشنهادی: کسى‏که هر چیزى را آفریده، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.

4ـ9ـ آیه هشتم: ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ

سپس نسل او را از عصاره‏اى از آب ناچیز و بى‏قدر آفرید. (مکارم)

سپس [تداوم‏] نسل او را از چکیده آبى پست مقرّر فرمود. (فولادوند)

سپس خداوند ذرّیّه او را از عصاره آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزى (به نام منى) آفرید. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: سلاله با این دو آیه توضیح داده شده است: ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ‏ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ﴾ (مؤمنون/12) و ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ‏ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ﴾ (سجده/8) که همین دو مورد در قرآن آمده است. اهل لغت آن را "چکیده و صاف‌شده" گفته‏اند. فرزند را "سلاله و سلیله و سلیل" گفته‏اند که چکیده و کشیده مرد است. (قرشى، على‌اکبر، 1371: 3، 295) بنابراین با توجه به زبان مقصد، بهترین وجه برای سلاله همان چکیده است که فولادوند آورده است و برای نسل کلمه نژاد مناسب‏تر است. اگر "مِنْ ماءٍ" را که جار و مجرور است، صفت برای سلاله، و "مهین" را صفت برای ماء بگیریم، در ترجمه فولادوند و خرم‏دل یک "مِنْ" در متن عربی وجود دارد که در ترجمه حذف شده و به روانی آن کمک کرده‏ است. نکته دیگر اینکه در ترجمه خرم‏دل، واژه "خداوند" در متن فارسی آمده که در متن عربی نمی‏باشد.                                                                        

ترجمه پیشنهادی: سپس نژادش را از چکیده آبى پست (بی‌مقدار) قرار داد.

۴ـ۱۰ـ آیه نهم: ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ

سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، امّا کمتر شکر نعمت‌هاى او را به جا مى‏آورید! (مکارم)

آنگاه او را درست‏اندام کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دل‌ها قرار داد؛ چه اندک سپاس مى‏گزارید. (فولادوند)

آنگاه اندام‌هاى او را تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلّق به خود (که سرّى از اسرار است) در او دمید و براى شما گوش‌ها و چشم‌ها و دل‌ها آفرید (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید، امّا) شما کمتر شکر (نعمت‌هاى او) را به جاى مى‏آورید. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: از مقایسه ترجمه‏ها ملاحظه میشود که مکارم و خرم‏دل جمله «قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ» را این‌گونه ترجمه کرده‏اند: «امّا کمتر شکر نعمت‌هاى او را به جا مى‏آورید» که نشان می‏دهد "قلیلا ما" را، ظرف و مفعول‌فیه برای "تشکرون" گرفته‏اند، در صورتی که در ترجمه فولادوند "قَلِیلًا"، نائب عن مفعول مطلق و "ما" صله برای تأکید قلت گرفته ‏شده است. (علوان، 1427: 3، 1818) در مجموع ترجمه آقای فولادوند مناسب‌تر است.

ترجمه پیشنهادی: آنگاه ‏اندام او را درست‏کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دل‌ها قرار داد؛ چه اندک سپاس مى‏گزارید.

4ـ11ـ آیه دهم: ﴿وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ

آنها گفتند: «آیا هنگامى که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت؟!» ولى آنان لقاى پروردگارشان را انکار مى‏کنند (و مى‏خواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند). (مکارم)

و گفتند: «آیا وقتى در [دلِ‏] زمین گم شدیم، آیا [باز] ما در خلقت جدیدى خواهیم بود؟» [نه،] بلکه آنها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] کافرند. (فولادوند)

(کافران) مى‏گویند: آیا هنگامى که ما مردیم و در زمین گم گشتیم (و ذرّات وجود ما آمیزه خاک گردید و اثرى از آن نماند) آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت (و دوباره زندگى را از سر مى‏گیریم؟) بلکه آنان منکر ملاقات با پروردگارشان (براى حساب و کتاب) هم هستند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: خرم‏دل "قالُوا" را "می‏گویند" ترجمه کرده‏ است که اشکال آن مشهود است. در مورد "ضللنا" چنین آمده است: «کنایه از مرگ و استحاله و دگرگون شدن بدن است.» (راغب اصفهانی، 1374: 2، 462) برخی لغت‌دانان، "ضللنا" را به معنای مخلوط شدن دو چیز با هم گرفته‌اند که یکی کم باشد و دیگری زیاد و آنچه که کم است در اثر این مخلوط شدن محو شود. بنابراین "گم شدیم" بهترین ترجمه برای آن است. اضافه بر موارد فوق در ترجمه خرم‌دل بهتر بود "ما مردیم" و "هم" را داخل گیومه می‏گذاشت؛ زیرا در متن عربی وجود ندارد.

ترجمه پیشنهادی: و گفتند: «آیا وقتى در زمین گم شدیم، آیا [باز] آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت؟!» [نه،] بلکه آنها به دیدار پروردگارشان کافرند.

 4ـ12ـ آیه یازدهم: ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مى‏گیرد؛ سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمى‏گردانند.» (مکارم)

بگو: «فرشته مرگى که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى‏شوید.»  (فولادوند)

بگو: فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، (به سراغتان مى‏آید و) جان شما را مى‏گیرد، سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شوید. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: فعل "تُرْجَعُونَ" مجهول است به معنی "برگردانیده می‏شوید" که در ترجمه مکارم به‏ صورت معلوم ترجمه گردیده ‏است. و "مَلَکُ الْمَوْتِ" به سبب اضافه معرفه شده است، لیکن فولادوند، واژه معادل آن‏ را نکره (فرشته مرگی) آورده است؛ در حالی که مکارم و خرم‏دل آن را به‏ درستی ترجمه کرده‏اند.

ترجمه پیشنهادی: بگو: «فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است، جانتان را مى‏ستاند. آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى‏شوید.»

4ـ13ـ آیه دوازدهم:﴿وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُون

و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، مى‏گویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته‏اى انجام دهیم. ما (به قیامت) یقین داریم!» (مکارم)

و کاش هنگامى را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهاشان را به زیر افکنده‏اند، مى‏دیدى [که مى‏گویند:] «پروردگارا، دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم؛ چرا که ما یقین داریم.» (فولادوند)

ببینى گناهکاران را در آن هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و کتاب گردآورده شده‏اند و ایشان از خجالت) سر به زیر افکنده‏اند و مى‏گویند: پروردگارا! دیدیم (آنچه خود را از آن به کورى زده بودیم) و شنیدیم (آنچه خود را از آن به کرى زده بودیم. هم ‏اینک پشیمانیم) پس ما را (به جهان) بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم (و سرافراز به خدمت برگردیم). ما (به قیامت و فرموده پیغمبرانت) یقین کامل داریم. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: نکته قابل توجه اینکه نحویون "لو" را شرطی دانسته‏اند، (کرباسى، 1422: 6، 287) بنابراین نباید تمنا ترجمه کنیم. پس ترجمه مکارم صحیح است. اما فعل "می‏گویند" که در ترجمه مکارم و خرم‏دل ملاحظه می‏شود، در متن عربی وجود ندارد و فولادوند به درستی آن را در میان کروشه قرار داده‏ است.   

ترجمه پیشنهادی: و اگر هنگامى را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهاشان را به زیر افکنده‏اند، مى‏دیدى [که مى‏گویند:] «پروردگارا، دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم؛ زیرا ما یقین داریم.»

4ـ14ـ آیه سیزدهم:﴿وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ

و اگر مى‏خواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم)، مى‏دادیم. ولى (من آنها را آزاد گذارده‏ام و) سخن و وعده‏ام حق است که دوزخ را (از افراد بى‏ایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم! (مکارم)

و اگر مى‏خواستیم، حتماً به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مى‏دادیم، لیکن سخن من محقّق گردیده که: «هر آینه جهنّم را از همه جنّیان و آدمیان خواهم آکند.» (فولادوند)

اگر ما مى‏خواستیم، به هر انسانى هدایت لازمه‏اش را مى‏دادیم و لیکن (انسان را صاحب اراده و مکلّف به تکالیف و مسئول در برابر اعمال خود و قابل هدایت به وسیله پیغمبران آفریدیم.) من مقرّر کردم که دوزخ را از جملگى افراد (بى‏ایمان و گناهکار) جنّ و انس پر کنم. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: نکته قابل بحث در این آیه ارتباط جمله اول: «وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها» با جمله دوم: «وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی» و جمله سوم: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ» است که باید در ترجمه دیده شود. جمله اول، کاملاً واضح است که خداوند می‏فرماید: «انسان جبراً هدایت نمی‏شود و صاحب اختیار است»، جمله دوم تأکیدی است بر جمله اول که این‌گونه بیان می‏شود: «سخن من محقق شده است»؛ به عبارت دیگر محقق شدن سخن خداوند این است که بشر آزاد آفریده شده است و جمله سوم که با "لام قسم" شروع می‏شود، چنین ترجمه می‏شود: «جهنم از جن و انس پر می‏شود» و علت آن، در آیه بعد بیان می‏گردد. بنابراین سه مترجم بزرگوار با آوردن "که" در ابتدای جمله سوم، آن را به جمله قبل ارتباط می‏دهند؛ به عبارت دیگر پر شدن جهنم نتیجه آزادی بشر می‌شود؛ در صورتی که پر شدن جهنم به علت فراموشی روز قیامت است. چنان‏که گفته شده است: «ظاهراً مقصود از این آیه چنین است که اگر می‏خواستیم، به جبر و بر خلاف اختیار او ـ که ضلالت و گمراهى را بر هدایت برگزیده ـ او را به سوى راه راست رهسپار می‏کردیم؛ لکن حکمت چنین اقتضاء نموده که پس از آنکه اسباب هدایت به وجهى نیکو در اختیار همه گذاشته شده و کفّار دانسته و فهمیده راه ضلالت را پیش گرفتند، ما هم بنا بر حکم سابق ـ که مشیّت چنین اقتضاء نموده که انسان در عمل مختار باشد ـ او را به جبر هدایت نکردیم؛ زیرا که این عالم دار تکلیف است و هر کس از نتیجه عمل خود مستحقّ ثواب یا عقاب می‏گردد و وقتى که هدایت نشدند، گمراه می‏گردند و لازمه گمراهى آنها خلود در جهنّم و عذاب دائمى خواهد ‏بود: ﴿فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (سجده/14) ‏و این آیه تأیید می‏نماید توجیهى را که در آیه بالا شد که مقصود این است: اگر خدا می‏خواست، کفّار را مجبور می‏نمود بر اینکه ایمان آرند؛ لکن مشیّت و خواست الهى چنین اقتضاء نموده که مردم از روى اختیار، ایمان بیاورند و چون کفّار از روى کبر یا هوى‌پرستى و فرو رفتن در شهوات و عدم توجّه، گویا روز معاد را فراموش نمودند و وقتى آنها چنین روزى را فراموش نمودند از باب مجازات به مثل، ما نیز با آنان معامله فراموشى می‏کنیم و آنها را در عذاب دائمى وا می‏گذاریم.» (امین، 1362: 10، 177)

ترجمه پیشنهادی: و اگر مى‏خواستیم، حتماً به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مى‏دادیم، لیکن سخن من محقّق گردیده [که انسان مختار است] «هر آینه جهنّم را از همه جنّیان و آدمیان خواهم آکند.»

۴ـ۱۵ـ آیه چهاردهم:﴿فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

(و به آنها مى‏گویم:) بچشید (عذاب جهنم را)! به خاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید! (مکارم)

پس به [سزاى‏] آنکه دیدار این روزتان را از یاد بردید، [عذاب را] بچشید. ما [نیز] فراموشتان کردیم و به [سزاى‏] آنچه انجام مى‏دادید، عذاب جاودان را بچشید. (فولادوند)

بچشید (عذاب جهنّم را) به خاطر اینکه ملاقات امروز خود را (با پروردگارتان براى حساب و کتاب) فراموش کرده‏اید و ما نیز شما را (در میان عذاب رها و) به دست فراموشى مى‏سپاریم و بچشید عذاب همیشگى را به سبب اعمالى که (در دنیا) انجام مى‏داده‏اید. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: مکارم و خرم‏دل، جمله‏ای را که با "فَذُوقُوا" شروع شده است، به صورت تحت‏اللفظی ترجمه نموده و فعل را اول جمله آورده‏اند، در صورتی که در فارسی فعل آخر جمله قرار می‏گیرد. همچنین "فاء" اول جمله را ترجمه نکرده‏اند. پس ترجمه فولادوند کامل‏تر است.

ترجمه پیشنهادی: پس به [سزاى‏] آنکه دیدار این روزتان را از یاد بردید، [عذاب را] بچشید. ما [نیز] فراموشتان کردیم و به [سزاى‏] آنچه انجام مى‏دادید، عذاب جاودان را بچشید.

4ـ16ـ آیه پانزدهم: ﴿إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

تنها کسانى به آیات ما ایمان مى‏آورند که هر وقت این آیات به آنان یادآورى شود، به سجده مى‏افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مى‏آورند و تکبّر نمى‏کنند. (مکارم)

تنها کسانى به آیات ما مى‏گروند که چون آن [آیات‏] را به ایشان یادآورى کنند، سجده‏کنان به روى درمى‏افتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى‏گویند و آنان بزرگى نمى‏فروشند. (فولادوند)

تنها کسانى به آیات ما ایمان دارند که هر وقت بدانها پند داده شوند، (براى خدا) به سجده مى‏افتند و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان مى‏پردازند و تکبّر نمى‏ورزند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: لغویان "ذُکِّرُوا" را به یادآوری ترجمه نموده‏اند. بنابراین ترجمه مکارم و فولادوند مناسب‏تر است و ترجمه خرم‏دل (پند داده می‏شوند) معادل خوبی برای "ذُکِّرُوا" نیست.

ترجمه پیشنهادی: تنها کسانى به آیات ما مى‏گروند که چون بدان‏ها یادآورى شود، سجده‏کنان بیفتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى‏گویند و آنان بزرگى نمى‏فروشند.

4ـ17ـ آیه شانزدهم: ﴿تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود (و به پا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى‌آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند! (مکارم)

پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مى‏گردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى‏خوانند و از آنچه روزیشان داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (فولادوند)

پهلوهایش از بسترها به دور مى‏شود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان مى‏پردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد مى‏خوانند و از چیزهایى که بدیشان داده‏ایم، مى‏بخشند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در مورد تجافی چنین گفته شده: «تتجافى: تجافى، به معنى دور شدن از چیزى و مکان بلندى را اختیار نمودن است.» (طبرسی، بی تا: 19، 223) با توجه به مطلب فوق، واژه "جدا می‏گردد" برای ترجمه آن مناسب‏تر است؛ زیرا معادل فارسی دور شدن از محل خواب، همان جدا شدن است. بنابراین فولادوند انتخاب بهتری داشته ‏است. نکته دیگر اینکه در برگردان جمله اول، مکارم "در دل شب" را آورده ‏است، در حالی که هر چند این اتفاق در شب رخ می‏دهد، لیکن در متن عربی این کلمه وجود ندارد. در جمله دوم نیز "واو" را اضافه آورده است، در صورتی که فولادوند و خرم‏دل همان را در پرانتز آورده‏اند، پس ترجمه فولادوند برای این آیه پیشنهاد می‏شود.

ترجمه پیشنهادی: پهلوهایشان از خوابگاه‌ها جدا مى‏گردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى‏خوانند و از آنچه روزی‌شان داده‏ایم، انفاق مى‏کنند.

4ـ18ـ آیه هفدهم: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ

هیچ کس نمى‏داند چه پاداش‌هاى مهمّى که مایه روشنى چشم‌هاست، براى آنها نهفته شده. این پاداش کارهایى است که انجام مى‏دادند! (مکارم)

هیچ کس نمى‏داند چه چیز از آنچه روشنى‏بخش دیدگان است، به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏دادند، براى آنان پنهان شده است. (فولادوند)

هیچ‏کس نمى‏داند در برابر کارهایى که (مؤمنان) انجام مى‏دهند، چه چیزهاى شادى‏آفرین و مسرّت‏بخشى براى ایشان پنهان شده است. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: با توجه به ترکیب و اعراب آیه، "أخفی‏" فعل مجهول و ضمیر مستتر نائب‏ فاعل آن است. "لهم‏" جار و مجرور متعلق به "اخفى"، "مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ‏" جار و مجرور و مضاف‌الیه، حال است براى نائب فاعل "اخفى" و "جزاء" مفعول‏له است. "بما" جار و مجرور متعلق به "جزاء"، "کانو"ا فعل ناقص است که "واو" اسم آن و "یعملون‏" فعل و فاعل و خبر "کان" است. این جمله ناقص با اسم و خبرش صله براى "ما" است.» (آدینه‏وند لرستانى، 1377: 5، 143) بهتر است جهت حفظ ساختار جمله‏بندی در زبان مقصد، بعد از «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ»، به صورتی ترجمه گردد که جمله با فعل "پنهان ‏شده‏ است" تمام شود. این نکته در ترجمه فولادوند به ‏خوبی رعایت گردیده است، لیکن این ایراد وجود دارد که لفظ "جَزاءً" در آیه آمده،‏ اما ترجمه آن را در کروشه قرار داده ‏است.

ترجمه پیشنهادی: هیچ کس نمى‏داند چه چیز از آنچه روشنى‏بخش دیدگان است، به پاداش آنچه انجام مى‏دادند، براى آنان پنهان شده است.

4ـ19ـ آیه هجدهم: ﴿ أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ

آیا کسى که باایمان باشد، همچون کسى است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند. (مکارم)

آیا کسى که مؤمن است، چون کسى است که نافرمان است؟ یکسان نیستند. (فولادوند)

آیا کسى که مؤمن بوده است، همچون کسى است که فاسق بوده است؟! (نه، هرگز! این دو) برابر نیستند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: مکارم "نه هرگز این دو" را در ترجمه آورده است که در متن عربی نمی‏باشد. خرم‏دل به درستی آن را در درون پرانتز قرار داده است، در صورتی که آوردن آن کمکی در فهم آیه ندارد. فعل "کان" در متن آیه از نظر زمانی هم زمان گذشته و هم زمان حال و آینده را در بر می‏گیرد؛ مثل ﴿وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً﴾ (نساء/17) که مکارم و فولادوند آن را خوب ترجمه کرده‏اند، ولی خرم‏دل به گذشته ترجمه نموده ‏است.

ترجمه پیشنهادی: آیا کسى که مؤمن است، چون کسى است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.

4ـ20ـ آیه نوزدهم: ﴿أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى‏ نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُون

امّا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، باغ‌هاى بهشت جاویدان از آن آن‌ها خواهد بود. این وسیله پذیرایى (خداوند) از آن‌هاست به پاداش آنچه انجام مى‏دادند. (مکارم)

اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، به [پاداشِ‏] آنچه انجام مى‏دادند، در باغ‌هایى که در آن جایگزین مى‏شوند، پذیرایى مى‏گردند. (فولادوند)

و امّا کسانى که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، باغ‌هاى بهشت که جاى زندگى است، از آن ایشان خواهد بود، به عنوان محلّ پذیرایى (خدا از ایشان) در برابر کارهایى که (در دنیا) انجام مى‏داده‏اند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ترجمه بایستی قواعد زبان مقصد رعایت گردد؛ برای مثال حال در زبان عربی همان «قید حالت» در زبان فارسی است و زمانی که می‌خواهیم حالت فاعل یا مفعول را در جمله به تصویر بکشیم، از «قید حالت» در زبان فارسی و «حال» در زبان عربی استفاده می‌کنیم. در جمله فوق "نزلا" حال است برای "جَنَّاتُ الْمَأْوى" (دعاس، 1425: 3، 38) پس بهترین ترجمه در رعایت زبان مقصد، مربوط به فولادوند است.

ترجمه پیشنهادی: اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، به [پاداشِ‏] آنچه انجام مى‏دادند، در باغ‌هایى که در آن جایگزین مى‏شوند، پذیرایى مى‏گردند.

۴ـ۲۱ـ آیه بیستم: ﴿وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ

و امّا کسانى که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگى آنها آتش است. هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن باز مى‏گردانند و به آنان گفته مى‏شود: «بچشید عذاب آتشى را که انکار مى‏کردید!» (مکارم)

و اما کسانى که نافرمانى کرده‏اند، پس جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، در آن بازگردانیده مى‏شوند و به آنان گفته مى‏شود: «عذابِ آن آتشى را که دروغش مى‏پنداشتید، بچشید.» (فولادوند)

و امّا کسانى که (از فرمان خدا و اطاعت از او) به در رفته (و راه کفر در پیش گرفته‏اند)، جایگاه ایشان آتش دوزخ است. هر زمان که بخواهند از آن به در آیند، ایشان بدانجا بازگردانده مى‏شوند و بدیشان گفته مى‏شود: بچشید عذاب آتشى را که آن را دروغ مى‏پنداشتید! (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای:  مکارم، صفت "همیشگی" را برای جایگاه آورده است، در صورتی که در متن عربی نیست. اشکال دیگر اینکه فعل معلوم را مجهول ترجمه کرده‏ است: «آنها  را به آن باز مى‏گردانند.» همچنین فعل "بچشید" را اول جمله آورده‏ است که بر خلاف قواعد زبان فارسی است. این اشکال در ترجمه خرم‏دل هم موجود است. در ترجمه خرم‏دل "آتش دوزخ" آمده است، در صورتی ‏که در متن عربی واژه "جهنم" نداریم. بنابراین ترجمه فولادوند ترجمه پیشنهادی است.

ترجمه پیشنهادی: و اما کسانى که نافرمانى کرده‏اند، پس جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، در آن بازگردانیده مى‏شوند و به آنان گفته مى‏شود: «عذابِ آن آتشى را که دروغش مى‏پنداشتید، بچشید.»

4ـ22ـ آیه بیست و یکم: ﴿وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانیم، شاید بازگردند! (مکارم)

و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا [نیز] به آنان مى‏چشانیم، امید که آنها [به خدا] بازگردند. (فولادوند)

ما قطعاً عذاب نزدیک‏تر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگ‏تر (آخرت) بدیشان مى‏چشانیم، شاید (از کفر و معاصى دست بکشند و به سوى خدا) برگردند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ابتدا جمله با "وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ" شروع می‏شود که "واو" حرف عطف و "لام" قسم مقدر و "نون" حرف تأکید ثقیله می‏باشد (آدینه‏وند لرستانى، 1377: 5، 147) و بایستی در ترجمه دیده شود. بنابراین برای تأکید در فارسی، "قطعاً" یا "هر آینه" را در شروع جمله خواهیم داشت که در ترجمه مکارم نداریم و دو مترجم دیگر به خوبی این نکته را رعایت نموده‏اند. نکته دیگر اینکه در ترجمه مکارم و خرم‏دل "واو" اول جمله حذف گردیده‏ است، در صورتی‏ که فقط "واو" استیناف در ترجمه نمی‏آید، حال آنکه "واو" در اینجا عطف است. این قاعده خاصِ زبان عربی است. پس نمی‏توان "واو" را حذف نمود. مورد سوم در ترجمه مکارم و خرم‏دل این است که "دون" را به "پیش" معنی کرده‏اند، شاید از جهت واقعیت چنین باشد که دنیا قبل از جهان آخرت است، لیکن در کتب لغت می‌خوانیم: «﴿و وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ‏ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ﴾ (‏23/ بقره) و ﴿وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ‏ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ﴾ (‏یونس/106) و ﴿وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ‏ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ﴾ (سجده/21) در سه آیه فوق "دون" به "غیر" ترجمه شده است. پس معادل "غیر" مناسب‏تر است.» (راغب اصفهانی، 1374: 1، 677)

ترجمه پیشنهادی: و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگ‌تر، از عذاب این دنیا [نیز] به آنان مى‏چشانیم، امید که آن‌ها [به خدا] بازگردند.

4ـ23ـ آیه بیست و دوم: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآورى شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت! (مکارم)

و کیست بیدادگرتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند؟ قطعاً ما از مجرمان انتقام کشنده‏ایم. (فولادوند)

چه کسى ستمکارتر از آن کسى است که به آیات پروردگارش پند داده شود و او از آن‌ها روى بگرداند؟ مسلّماً ما همگى بزهکاران را کیفر خواهیم داد. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: در ترجمه مکارم و خرم‏دل "واو" اول جمله به درستی حذف گردیده ‏است از این جهت که "واو" استیناف خاص زبان عربی است. همچنین مکارم "أَعْرَضَ" را "اعراض" ترجمه نموده است که بهتر است از معادل فارسی استفاده شود. البته نظراتی وجود دارد که کلمات محوری و کلیدی آیات بهتر است ترجمه نشود و شاید در اینجا ضرورتی نباشد؛ زیرا از نوع کلمات کلیدی نمی‏باشد. نکته دیگر اینکه خرم‏دل، "مجرمین" را "بزهکاران" ترجمه نموده که گفته‏ شده است: «بزهکار در لغت به معنای گناه‌کار و خطاکار است.» (عمید، 1386: 1، 351) لیکن در اصطلاح به معنی اعم، کسی است که مرتکب جنایت یا جنحه یا خلاف می‌شود و به معنی اخص مرتکب جنایت یا جرم را بزهکار یا مجرم می‌گویند. (جعفری لنگرودی، 1387: 618) در صورتی که در فرهنگ قرآنی داریم: «اصل جرم‏، کندن و چیدن میوه از درخت است و مجرم را از این بابت گویند که در حین انجام جرم، رابطه‏اش با خداوند قطع است.» (راغب اصفهانی، 1374: 1، 391) با این توضیحات بزهکار ترجمه مناسبی برای مجرم نمی‏باشد. ‏

ترجمه پیشنهادی: کیست بیدادگرتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند؟ قطعاً ما از مجرمان انتقام می‌گیریم.

4ـ24ـ آیه بیست و سوم: ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ

ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و شک نداشته باش که او آیات الهى را دریافت داشت و ما آن را وسیله هدایت بنى‌اسرائیل قرار دادیم! (مکارم)

و به راستى [ما] به موسى‏ کتاب دادیم. پس در لقاى او [با خدا] تردید مکن و آن [کتاب‏] را براى فرزندان اسرائیل [مایه‏] هدایت قرار دادیم. (فولادوند)

ما براى موسى کتاب (تورات) را فرو فرستادیم و شکّ نداشته باش که موسى تورات را دریافت داشت و ما آن را رهنمون و راهنماى بنى‌اسرائیل گرداندیم. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: آنچه در آیه فوق اهمیت دارد، این است که ضمیر در "لقائه" به چه کسی برمی‏گردد که در بین مفسران محل اختلاف است. بعضى گفته‏اند: «ضمیر به موسی بر مى‏گردد و مفعول کلمه، "لقاء" است و تقدیر کلام "فلا تکن فى مریه من لقائک موسى" است؛ یعنى شک نکن در دیدارت با موسى، چون همان‌گونه که در روایات آمده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در شب‏ معراج، موسى را دیدار کرد. در نتیجه اگر سوره مورد بحث، بعد از معراج نازل شده باشد، آیه شریف یادآورى خاطرات شب معراج است و اگر قبل از شب معراج نازل شده باشد، وعده‏اى از خدا به آن جناب است که به زودى موسى را خواهى دید.» بعضى دیگر گفته‏اند: «ضمیر به موسی بر مى‏گردد، ولى معناى آیه این است که شک مکن در اینکه روز قیامت موسى را مى‏بینى.» بعضى دیگر گفته‏اند: «ضمیر به کتاب بر مى‏گردد و تقدیر کلام این است که "فلا تکن فى مریه من لقاء موسى الکتاب" است؛ یعنى شک مکن در اینکه موسى، کتاب را خواهد دید.» بعضى دیگر تقدیر را "من لقائک الکتاب" یا "من لقاء الکتاب ایاک" گرفته‏اند که بنا به تقدیر اول، معنا چنین مى‏شود: شک مکن از اینکه کتاب را خواهى دید و بنا به تقدیر دوم: در شک مباش از اینکه کتاب تو را خواهد دید. بعضى دیگر گفته‏اند: «ضمیر به آزار و شکنجه‏اى برمى‏گردد که موسى از دست قومش دید و معناى آیه این است که تو در شک مباش از دیدن اذیت، همان‌طور که موسى آن را از قومش بدید.» لیکن خواننده عزیز توجه دارد که هیچ‌یک از این وجوه ‏پذیرفته نیست. علاوه بر این، این وجوه نمى‏تواند اتصال آیه را به ما قبلش حفظ کند. اما آنچه به نظر مى‏رسد، این است که ممکن است ضمیر "لقائه" به خداى تعالى برگردد و مراد از لقاى خدا، مسأله بعث و قیامت باشد، با عنایت به اینکه روز بعث روزى است که همه در برابر خدا قرار مى‏گیرند، در حالى که ـ همان‌طور که گذشت ـ حجابى بین آنان و بین پروردگارشان نیست. (طباطبایی، 1374: 16، 398) بسیارى از مفسران گفته‏اند که "هاء" در "لقائه" به موسى بر مى‏گردد؛ زیرا حضرت محمّد (صلّى اللّه علیه و آله) در آسمان، در شب معراج با او دیدار کرد. درست آن است که "هاء" به قرآن بر‏گردد؛ زیرا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) آن را از خداوند دریافت مى‏کرد، نه از دیگرى. خداوند مى‏فرماید: «تو کسى هستى که قرآن از جانب خداى حکیم و دانا به تو تلقین مى‏شود.» در کتاب‏هاى لغت آمده است: «تلقى الشى‏ء؛ یعنى دیدار کرد او را و با او رو به رو شد.» بنابراین، معناى آیه چنین است: اى محمّد! ما قرآن را به تو فرو فرستادیم؛ چنان‏که تورات را به موسى نازل کردیم و در این باره نه از تو و نه از کسى دیگر هیچ تردیدى سزاوار نیست. (مغنیه، 1378: 6، 310) در چنین موارد توصیه این است که مترجم در ترجمه به گونه ای عمل نماید که امکان برداشت‌ها از آیه محدود نگردد. نکته دیگر اینکه در ترجمه مکارم و خرم‏دل، "واو" اول جمله با توجه به اینکه "واو" استیناف است، به درستی حذف گردیده ‏است.                                                                                                                                        

ترجمه پیشنهادی: به راستى [ما] به موسى‏ کتاب دادیم. پس در لقاى او تردید مکن و آن [کتاب‏] را براى فرزندان اسرائیل [مایه‏] هدایت قرار دادیم.

4ـ25ـ آیه بیست و چهارم: ﴿وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ

و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏کردند؛ چون شکیبایى نمودند و به آیات ما یقین داشتند. (مکارم)

و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‏کردند. (فولادوند)

و از میان بنى‌اسرائیل پیشوایانى را پدیدار کردیم که به فرمان ما (و برابر قوانین ما، مردمان را) راهنمایى مى‏نمودند. بدان‏گاه که بنى‌اسرائیل (در راه خدا بر تحمّل سختی‌ها) شکیبایى ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: همان‌گونه که ملاحظه می‏شود، خرم‏دل بجای ضمیر "هُمْ" واژه بنی‏اسرائیل را به ‏کار برده است که در دو جا تکرار شده و دلیلی برای انتخاب واژه خارج از متن ذکر نگردیده است. فولادوند با ذکر دلیل پیشوا شدن و هدایت نمودن در آغاز جمله که همان شکیبایی و یقین بوده ‏است، ترجمه‏ای روان و قابل فهم از متن ارایه نموده است. در ضمن "واو" ابتدای آیه حرف عطف است که هر سه مترجم به درستی در آغاز آیه آن را در ترجمه ذکر کرده‌اند.

ترجمه پیشنهادی: و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‏کردند.

4ـ26ـ آیه بیست و پنجم:﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ

البتّه پروردگار تو میان آنان روز قیامت در آنچه اختلاف داشتند، داورى مى‏کند (و هر کس را به سزاى اعمالش مى‏رساند)! (مکارم)

در حقیقت، پروردگار تو، خود روز قیامت در آنچه با یکدیگر درباره آن اختلاف مى‏نمودند، میانشان داورى خواهد کرد. (فولادوند)

پروردگار تو، روز قیامت، میان آنان درباره چیزهاى مورد اختلاف ایشان (از قبیل: مسائل دین، رستاخیز، ثواب و عقاب) داورى مى‏کند (و هر یک را به جزا و سزاى خود مى‏رساند). (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: مکارم و خرم‏دل "یَفْصِلُ" را به صورت مضارع اخباری ترجمه کرده‏اند، در صورتی که فولادوند به‏ درستی به آینده ترجمه کرده‏ است. در ضمن ضمیر "هو" که ضمیر فصل است و برای تأکید آمده، توسط فولادوند به "خود" ترجمه گردیده که تأکید را می‏رساند، در صورتی که مکارم و خرم‏دل آن را ترجمه نکرده‏اند. نکته دیگر اینکه خرم‏دل ترجمه "إِنَّ" را نیاورده‏ است.

ترجمه پیشنهادی: در حقیقت، پروردگار تو، خود روز قیامت در آنچه با یکدیگر درباره آن اختلاف مى‏نمودند، میانشان داورى خواهد کرد.

4ـ27ـ آیه بیست و ششم: ﴿أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَفَلا یَسْمَعُونَ

آیا براى هدایت آنها همین کافى نیست که افراد زیادى را که در قرن پیش از آنان زندگى داشتند، هلاک کردیم؟! اینها در مساکن (ویران‌شده) آنان راه مى‏روند. در این آیاتى است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمى‏شنوند؟! (مکارم)

آیا براى آنان روشن نگردیده که چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنها نابود گردانیدیم [که اینان‏] در سراهایشان راه مى‏روند؟ قطعاً در این [امر] عبرت‌هاست، مگر نمى‏شنوند؟ (فولادوند)

آیا براى ایشان روشن نشده است که پیش از آنان، ما مردمان نسل‌هاى فراوانى را هلاک کرده‏ایم و (ایشان هم اینک) در مسکن و (مأوى و جا و) مکان آنان راه مى‏روند (و در سفرهاى خود ویرانه‏هاى منازلشان را مى‏بینند؟) واقعاً در این (دیدار دیار متروک و خالى از سکنه جبّاران و تبهکاران تاریخ) نشانه‏هایى (از قدرت خدا و درس‌هاى عبرتى از گذشتگان) است. آیا (این اندرزهاى الهى و پندهاى عبرت را از زبان حال کاخ‌هاى ویران و کنگره‏هاى سر به فلک‌سایان) نمى‏شنوند؟ (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: "قرون" جمع "قرن" و به معنای نسلی است ‏که در یک زمان زندگی می‏کنند، (بستانى، 1375: 692) نه به معنای سده (صد سال) که مکارم ترجمه نموده ‏آن را در ترجمه خود آورده است. بنابراین فولادوند و خرم‏دل این واژه را به خوبی ترجمه کرده‏اند.

ترجمه پیشنهادی: آیا براى آنان روشن نگردیده که چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنها نابود گردانیدیم [که اینان‏] در سراهایشان راه مى‏روند؟ قطعاً در این [امر] عبرت‌هاست، مگر نمى‏شنوند؟

۴ـ۲۸ـ آیه بیست و هفتم:﴿أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلا یُبْصِرُونَ

آیا ندیدند که ما آب را به سوى زمین‌هاى خشک مى‏رانیم و به وسیله آن، زراعت‌هایى مى‏رویانیم که هم چهارپایانشان از آن مى‏خورند و هم خودشان. آیا نمى بینند؟! (مکارم)

آیا ننگریسته‏اند که ما باران را به سوى زمینِ بایر مى‏رانیم و به وسیله آن کِشته‏اى را بر مى‏آوریم که دام‌هایشان و خودشان از آن مى‏خورند؟ مگر نمى‏بینند؟ (فولادوند)

آیا نمى‏بینند که ما آب را (در لابلاى ابرها و بر پشت بادها) به سوى سرزمین‌هاى خشک و برهوت مى‏رانیم و به وسیله آن کشتزارها مى‏رویانیم که از آن هم چارپایانشان مى‏خورند و هم خودشان تغذیه مى‏نمایند؟ آیا نمى‏بینند؟ (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: دو فعل "أَوَلَمْ یَرَوْا" و "أَفَلا یُبْصِرُونَ" را هر سه مترجم "دیدن" ترجمه کرده‏اند، در صورتی که در دیدن اول و دوم تفاوت وجود دارد و این تفاوت بهتر است به نحوی در ترجمه بیان شود. شاید بهتر بود دیدن دوم را "درک کردن" ترجمه می‏کردند. جالب اینکه ذیل همین آیه داریم: «در یک جمع‌بندى از مجموع دو آیه فوق، چنین استفاده مى‏شود که خداوند به این گروه سرکش مى‏فرماید: چشم و گوش خود را باز کنید، حقایق را بشنوید و ببینید و بیندیشید که چگونه یک روز به بادها فرمان دادیم، قصرها و کاخ‌هاى قوم عاد را در هم بکوبند و ویران کنند. روز دیگر به همین بادها فرمان مى‏دهیم که ابرهاى پربار را به سوى زمین‌هاى مرده و بایر ببرند و آن‌ها را آباد و سرسبز سازند. آیا باز در برابر چنین قدرتى سر تسلیم فرود نمى‏آورید؟» (مکارم شیرازی، 1371: 17، 176)

ترجمه پیشنهادی: آیا ننگریسته‏اند که ما باران را به سوى زمینِ بایر مى‏رانیم و به وسیله آن کِشته‏اى را برمى‏آوریم که دام‌هایشان و خودشان از آن مى‏خورند؟ مگر درک نمی‏کنند؟

4ـ29ـ آیه بیست و هشتم: ﴿وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ

آنان مى‏گویند: «اگر راست مى‏گویید، این پیروزى (شما) کى خواهد بود؟!» (مکارم)

و مى‏پرسند: «اگر راست مى‏گویید، این پیروزى [شما] چه وقت است؟» (فولادوند)

کافران مى‏گویند: اگر راست‏گویید، این روز فیصله (کار) و قضاوت (پروردگار در میان کافران و مؤمنان) کى خواهد بود؟! (چرا عذاب استیصال دنیوى یا عذاب سرمدى اخروى، هر چه زودتر فرا نمى‏رسد و دامنگیر ما نمى‏شود؟!) (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: فولادوند واژه "یَقُولُونَ" را "می‏پرسند" ترجمه کرده‏ است که مفهوم همین است، ولی با ظاهر مغایر است و خرم‏دل همین را به "کافران می‏گویند" برگردانده‏ است که در متن آیه واژه "کافران" نداریم. بر خلاف فولادوند، مکارم و خرم‏دل "واو" را به ‏درستی در ترجمه نیاورده‏اند. در مورد "الْفَتْحُ" (اسم) دو معنی گفته‏اند: اول "پیروزی در جنگ"، دوم "قضاوت و داوری" (در روز رستاخیز) (سرمدی، 1380: 248) که مکارم و فولادوند آن را به معنی اول گرفته و خرم‏دل به معنی دوم گرفته است. در بحث تفسیری آیه هم هر دو احتمال مورد قبول است. بنابراین ترجمه بایستی بتواند دو معنی را در خود جای دهد. بنابراین خواهیم داشت:

ترجمه پیشنهادی: مى‏گویند: «اگر راست مى‏گویید، این پیروزى [داوری] چه وقت است؟»

4ـ30ـ آیه بیست و نهم: ﴿قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ

بگو: «روز پیروزى، ایمان آوردن، سودى به حال کافران نخواهد داشت و به آن‌ها هیچ مهلت داده نمى‏شود!» (مکارم)

بگو: «روز پیروزى، ایمان کسانى که کافر شده‏اند، سود نمى‏بخشد و آنان مهلت نمى‏یابند.» (فولادوند)

بگو: در روز فیصله (کار) و قضاوت (پروردگار، کار از کار مى‏گذرد و) ایمان آوردن کفّار سودى به حالشان ندارد و (لحظه‏اى از دست عذاب) بدیشان مهلت داده نمى‏شود. (خرم‏دل)

بررسی مقایسه‏ای: فعل "لایُنْظَرُونَ" مجهول است، لیکن فولادوند آن را به صورت معلوم ترجمه کرده‏ است.

ترجمه پیشنهادی: بگو: «روز پیروزى [داوری]، ایمان کسانى که کافر شده‏اند، سود نمى‏بخشد و آنان مهلت داده نمى‏شوند!»

4ـ31ـ آیه سی‌ام: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ

حال که چنین است، از آن‌ها روى بگردان و منتظر باش. آنها نیز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آن‌ها هم منتظر عذاب او!) (مکارم)

پس، از ایشان روى برتاب و منتظر باش که آن‌ها نیز در انتظارند. (فولادوند)

(اى پیغمبر! اکنون که چنین است و استهزا و تمسخر، کار همیشگى کافرین است)، به ایشان اهمّیّت مده (و به تبلیغ خود ادامه بده) و منتظر (یارى خدا و شکست مشرکان) باش؛ چرا که ایشان هم منتظر (شکست و هلاک تو و مؤمنان) هستند. (خرم‏دل)

ترجمه پیشنهادی: پس، از ایشان روى برتاب و منتظر باش که آن‌ها نیز در انتظارند. (فولادوند)

نتیجهگیری

ساختار زبان‏شناختی زبان عربی، به ویژه قرآن، به ‏گونه‏ای است که آن را دارای خصایص ویژه‏ای ساخته که تمامی دلالت‏هایش به راحتی قابل ترجمه نمی‏باشد و حتی گاهی، ترجمه در برگرداندن مطلوب واژگان قاصر است. بر این اساس، آن مترجمی بر دیگری برتری دارد که با ساختار زبان عربی آشنایی بیشتری داشته و در عین حال ساختار زبان فارسی را نیز رعایت کند و معادل‌های مناسب‌تری برای واژگان بیابد. نتیجه بررسی سه ترجمه مکارم، فولادوند و خرم‌دل را با در نظر گرفتن شش ملاک که در ترجمه محتوا به محتوا لازم است رعایت شود، در جدول زیر مشاهده می‌کنیم.

اشکالات

مکارم

فولادوند

خرم‏دل

عدم رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه

8 مورد

7 مورد

6 مورد

آوردن واژه‏های اضافه بر متن عربی در زبان مقصد

9 مورد

2 مورد

10 مورد

حذف واژه موجود در متن عربی در زبان مقصد

1 مورد

1 مورد

1 مورد

آوردن نظرات تفسیری در ترجمه

0 مورد

0 مورد

2 مورد

عدم رعایت ساختار جمله‌بندی در زبان مقصد

4 مورد

0 مورد

4 مورد

عدم انتخاب مناسب معادل واژگان در زبان مقصد

8 مورد

4 مورد

7 مورد

جمع

30

14

30

 

بر اساس آنچه گذشت، مجموع اشکالات در ترجمه خرم‏دل 33 مورد، در ترجمه مکارم 31 مورد و در ترجمه فولادوند 14 مورد است. بیشترین اشکال سه مترجم، در یافتن معادل مناسب برای واژگان در زبان مقصد است. در مرحله دوم اشکالات، متوجه رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه می‏باشد. در مجموع فولادوند، اشکالات کمتری نسبت به دو ترجمه دیگر دارد.

جدول زیر در ستون یک شماره آیه و در ستونهای بعدی اشکالات هر مترجم را در هر آیه قابل ملاحظه است. و در ادامه به صورت نمودار بررسی هر آیه نشان داده شده است.

 

جمع

خرم‏دل

فولادوند

مکارم

 

 

6

5

4

3

2

1

6

5

4

3

2

1

6

5

4

3

2

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

7

 

 

 

 

1

1

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

2

22

8

 

1

1

 

 

1

 

 

 

 

1

1

1

1

 

 

 

1

33

4

1

 

1

 

 

1

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

55

7

2

 

 

 

1

 

1

 

 

 

 

 

2

 

 

 

1

 

6

4

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

1

1

 

 

 

 

1

 

7

3

1

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

8

2

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

9

3

 

 

 

 

2

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

10

2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

1

11

2

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

12

0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

13

2

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

14

1

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

15

2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

 

16

3

 

1

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

1

 

 

 

 

17

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

18

0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

19

4

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

1

1

20

5

1

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

1

 

1

21

3

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

1

 

 

 

 

 

22

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

23

2

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

24

2

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

25

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

26

0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

27

3

 

 

 

 

1

 

1

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

28

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

29

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

30

 

7

4

2

1

10

6

4

 

 

1

2

7

8

4

0

1

9

8

جمع

74

30

14

30

 

 

 

 

 

ـ آدینه‏وند لرستانى، محمدرضا، (1377): کلمه الله العلیا، تهران: اسوه.
ـ امین، نصرت‏بیگم، (1362): تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن‏، بی‏جا: بی‏نا.
ـ بستانی، فواد افرام، (1375): فرهنگ ابجدی‏، تهران: اسلامی، چاپ دوم.
ـ جعفری لنگرودی، محمدجعفر، (1387): ترمینولوژی حقوق، تهران: گنج دانش، چاپ نوزدهم.
ـ خرم‏دل، مصطفی، (1384): ترجمه قرآن کریم، تهران: احسان، چاپ چهارم.
ـ دعاس، احمد عبید، (1425): اعراب القرآن الکریم، دمشق: دار الفارابی للمعارف‏.
ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1374): مفردات الفاظ قرآن، تهران: انتشارات مرتضوی، چاپ دوم.
_ رضایی اصفهانی، محمدعلی، (1391): منطق ترجمه قرآن، قم: المصطفی، چاپ دوم.
ـ زمخشرى، محمود بن عمر، (1407): الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتب عربی.
ـ ــــــــــــــــــــــــــ، بی‌تا: مقدمه الأدب، بی‏جا: بی‏نا.
ـ سرمدی، محمود، (1380): واژگانپژوهی قرآنی، قم: الهادی.
ـ طباطبایی، محمدحسین، (1374): المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم.
ـ طبرسی، فضل بن حسن، (بی تا): ترجمه تفسیر مجمع ‏البیان، ترجمه گروه مترجمان، تهران: فراهانی.
ـ علوان، عبدالله بن ناصح‏، (1427): اعراب القرآن الکریم، مصر: دار الصحابه للتراث‏.
ـ عمید، حسن، (1386): فرهنگ عمید، تهران: امیرکبیر، چاپ بیست و هشتم.
ـ فخر رازى، محمد بن عمر، (1420): التفسیر الکبیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ سوم.
ـ فولادوند، محمد‏مهدی، (1378): ترجمه قرآن کریم، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، چاپ سوم.
ـ قرشى، على‌اکبر، (1371): قاموس قرآن‏، تهران: دار‏ الکتب الاسلامیه، چاپ ششم.
ـ کرباسی، محمدجعفر، (1422): اعراب القرآن، بیروت: دار و مکتبه الهلال‏.
ـ کریمی‏نیا، مرتضی، (1375): «نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم از آیت‏الله مکارم شیرازی»، بینات، سال سوم، شماره نهم، ص141.
ـ کوشا، محمدعلی، (1386): ترجمه‏های ممتاز قرآن در ترازوی نقد، رشت: کتاب مبین، چاپ اول.
ـ مجاهدین، سید مجتبی، (1384): «بررسی معنا و ترجمه واژه "عالمین" در محضر استاد»، گلستان قرآن، شماره 203، ص38.
ـ مغنیه، محمد جواد، (1378): تفسیر کاشف، ترجمه موسی دانش، قم: بوستان کتاب قم.
ـ مکارم شیرازی، ناصر، (1371): تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الإسلامیه.
ـ ــــــــــــــــــــ، (1373): ترجمه قرآن کریم، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى‏، چاپ دوم.