نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده مطالعات تطبیقی قرآن شیراز
2 دانشجوی کارشناسی ارشد تفسیر قرآن، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده مطالعات تطبیقی قرآن شیراز
چکیده
انتظار خوانندگان از مترجم قرآن، دریافت ترجمهای قابل فهم و روان از مطالب و مفاهیم آن است و این امر زمانی میسر میگردد که مترجم به نیکی با مسائل زبانی زبان عربی آشنا باشد، ساختار زبان مقصد را رعایت کند و بهترین معادلها را برای واژگان بیابد. اما ترجمههای موجود با اینکه اغلب ترجمههایی خوب و دقیق هستند و ظرافتهای بسیاری در آنها اعمال شده است، انتظار کامل مخاطبان را برآورده نساختهاند. به منظور نقد ترجمههای فعلی قرآن کریم و تبیین نقش والای ترجمه در انتقال مفاهیم کتاب الهی، در این نوشتار با روش تحلیلی و مقایسهای، سه ترجمه مشهور از سوره سجده (مکارم، فولادوند و خرمدل) نقد و بررسی شده است. نتیجه بحث با نگاه به مسائل زبانی چون رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه، رعایت ساختار جملهبندی در زبان مقصد و چگونگی معادلسازی واژگان، دستهبندی و در جدول و نمودار نشان داده شده است. مقایسه این ترجمهها نشان میدهد ملاکهای مذکور در ترجمه فولادوند به نحو شایستهتری رعایت شده و او توانسته ترجمهای بهتر و روانتر ارائه دهد
کلیدواژهها
1ـ مقدمه
اعتقاد غالب بر این است که قرآن ترجمهپذیر نیست؛ زیرا ملاک فهم قرآن بایستی خود قرآن باشد و نیک میدانیم که کلام ترجمهشده خداوند دیگر سخن الهی نیست و میزان موفقیت مترجم در انتقال معنای آیه در گرو میزان تبحر مترجم در فن ترجمه است. در این راستا، چه اتفاق خجستهای است که برخی از قرآنپژوهان، مجوز نقد ترجمهها را دادهاند تا شاید از این راه دریچهای دیگر بر یادگیری و تدبر در قرآن گشوده باشند و جای تحقیق در آیات قرآن را برای دیگران باز گذاشته و به نوعی مشوق اندیشمندان برای تدبر در قرآن شوند. باید پذیرفت که نقد هر ترجمهای، حتی اگر توسط افراد مبتدی صورت گرفته باشد، گشایش مسیری است برای اندیشیدن و تدبر در قرآن. از طرف دیگر بر اساس مشهوره «حیات العلم بالرّدّ و النقد» (کوشا، 1382: 192) هر نقد و بررسی، کمکی است به رشد و بالندگی آنچه که به دنبال نقد آن هستیم و در مجموع، با این کار در راهی گام مینهیم که مورد سفارش آیات الهی است. منحصر به فرد بودن و معجزه بودن قرآن به شهادت دلایل معتبر و آیات مختلف قرآن از جمله آیه ﴿وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکیلاً﴾ (اسراء/86)؛ «و اگر بخواهیم، قطعاً آنچه را به تو وحى کردهایم، مىبریم. آنگاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمىیابى.» نشان از این دارد که هرگز عین محتوای مطالب قرآن قابل بیان به زبانی غیر از زبان قرآنی نیست. اما از آنجا که دین اسلام دینی جهانی است و برای هدایت همه جهانیان آمده و خطابی جهانشمول دارد، لذا در طول تاریخ اسلام تلاشهای زیادی برای ترجمه آن شده است.
در یک ترجمه شایسته «نخست معانی از لباس زبان اول برهنه شده و در مغز جا میگیرد و سپس به طور دقیق به زبان دوم آراسته میگردد.» (کریمینیا، 1375: 141) و در این مسیر، یکی از اموری که مترجم را یاری میدهد، آگاهی وی نسبت به مسائل زبان مبدأ و مقصد است تا از سویی بتواند قواعد و ساختارهای هر دو زبان را در ترجمه رعایت نماید و از دیگر سوی بهترین معادلها را در زبان مقصد بیابد. بر همین اساس، در این تحقیق به بررسی و مقایسه تطبیقی سه ترجمه «ناصر مکارم شیرازی»، «محمّدمهدی فولادوند» و «مصطفی خرمدل» از سوره سجده، بر اساس مباحث زبانی مورد قبول اهل لغت پرداخته و پس از مقایسه و نقد، بهترین ترجمه را ارائه کردهایم.
۱ـ۱ـ تعریف مسأله
وقتی از مباحث زبانی و اهمیت آن در ترجمه قرآن کریم سخن میگوییم، منظور رعایت و در نظر داشتن قواعد و ساختار زبان عربی، رعایت ساختار زبان فارسی و معادلیابی مناسب برای واژگان قرآن است. هر چه مترجم نسبت به این مباحث آگاهی بیشتری داشته باشد، ترجمه وی مقبولتر خواهد افتاد. با بررسی نقدهای موجود که در زمینه سورههای قرآن از این دیدگاه صورت گرفته، مشخص میشود که تاکنون پژوهشی به این صورت درباره سوره سجده انجام نشده است. بر همین اساس، سه ترجمه مقبول از این سوره انتخاب گردید. اولین انتخاب ترجمه فولادوند بود؛ زیرا «اثری نیکو، خوشخوان و روان است و بیشترین امتیازش بر شماری از ترجمههای قرآن بر مطابقی بودن ترجمه آن با متن آیات است.» (کوشا، 1386: 157) نیز به گفته بسیاری دیگر از قرآنپژوهان، از بهترین ترجمههای معاصر به شمار میآید. ترجمه مکارم نیز با توجه به این نکته انتخاب گردیده است که وی صاحب تفسیر بوده و هر ترجمهای که مسبوق به تفسیر باشد، از آن جهت که «لازم است مبانی و اصول تفسیر در ترجمه نیز رعایت شود»، (رضایی اصفهانی،1391: 140) از نواقص کمتری برخوردار است. ترجمه و تفسیر، اجمال و تفصیل یک حقیقتاند و به اظهار اهل فن، این ترجمه از بهترین ترجمههای قرآن میباشد. در انتخاب ترجمه سوم سعی بر این بود که ترجمهای مشهور از اهلسنت انتخاب گردد. با این رویکرد ترجمه خرمدل انتخاب شد. بنابراین در این نوشتار بر آنیم تا به مقایسه تطبیقی سه ترجمه «مکارم شیرازی»، «فولادوند» و «خرمدل» از سوره سجده بپردازیم تا با بررسی مسائل زبانی این ترجمهها به ترجمهای نیکوتر از این سوره دست یابیم. شاخصهای ارزیابی این ترجمهها، مسائل زبانی مورد قبول اهل فن در بحث قواعد زبان، واژهشناسی و معادلیابی و پاسداشت ساختار زبان مبدأ و مقصد میباشد که بر اساس آن بسیاری از ترجمهها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
۱ـ۲ـ پیشینۀ تحقیق
ناقدان در دهههای اخیر نقدهای فراوانی به ترجمههاى قرآن زدهاند که موضوع بسیاری از این نقدها، لغزشهای مترجمان در ترجمه مباحث زبانی قرآن بوده است. از آن جمله میتوان به نقدهایی که محمدعلى کوشا در کتاب ترجمههاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد بر ترجمههای ابوالقاسم امامی، عبدالمحمد آیتی، بهاءالدین خرمشاهی، محمدمهدی فولادوند، مصطفی خرمدل، احمد آرام، سیّد علینقی فیضالاسلام و سیّد علی موسوی گرمارودی زده، اشاره کرد. نیز مقاله «نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم از آیتالله مکارم شیرازی» که توسط مرتضی کریمینیا سامان یافته و در مجله بیّنات، سال سوم، شماره یازده چاپ شده است و همچنین پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان آسیبشناسى ترجمۀ قرآن کریم در واژه و ساختار، نوشته امیرمسعود صفرى که در سال 1380 در دانشگاه امام صادق (علیه السلام) دفاع شده است و مقالات بیشماری که به شیوههای مختلف به نقد و آسیبشناسی ترجمهها از این نظرگاه پرداختهاند و اکنون مجال ذکر آنها نیست. شمار زیادی از این پژوهشها در رابطه با نقد ترجمه فولادوند، مکارم و خرّمدل بوده است و هرکدام بر اساس مبنا و رویکرد تحلیلی به گوشهای از اشکالات موجود پرداخته و راهکارهایی ارائه دادهاند. در این مقاله با رویکرد تحلیلی ـ مقایسهای به چگونگی ترجمه سوره سجده توسط این سه مترجم پرداخته و در این مسیر از مباحث مورد قبول قواعد زبان عربی در کتب معتبر، اعراب القرآن، کتب لغت و نیز آراء ناقدان استفاده نمودهایم. مزیّت این شیوه نقد آن است که همزمان چند ترجمه در کنار هم مورد بررسی قرار میگیرد و ترجمهای مطابقیتر و روانتر از آیات ارائه میگردد.
۱ـ۳ـ پرسشهای پژوهش
بر اساس آنچه گفته آمد، مهمترین پرسشهای این پژوهش چنین است:
1ـ بیشترین اشکالات زبانی در ترجمه مکارم، فولادوند و خرّم دل از سوره سجده در چه زمینههایی است؟
۲ـ کدامیک از این مترجمان، بر اساس دیدگاههای اهل لغت، ترجمه بهتری برای این سوره ارائه داده است؟
۱ـ۴ـ فرضیههای پژوهش
با توجه به پرسشهای اصلی این پژوهش، موارد زیر فرضیههای پژوهش را سامان میدهد:
۱ـ بیشترین لغزشهای زبانی در این سه ترجمه در رعایت نکردن قواعد زبان عربی، عدم معادلیابی مناسب برای واژگان قرآن و رعایت نکردن ساختار زبان فارسی بوده است.
۲ـ ملاکهای مذکور در ترجمه فولادوند به نحو شایستهتری رعایت شده و او توانسته ترجمهای بهتر و روانتر ارائه دهد.
2ـ مبانی نظری پژوهش
این نوشتار به روش تحلیلی ـ مقایسهای و کتابخانهای تهیه شده است. در ابتدا پس از مقایسه آیه به آیه و یافتن موارد اختلاف، سعی شده تا ترجمهها با استفاده از کتب قواعد زبان، اعراب القرآن، فرهنگهای لغت و سایر کتب و مقالات در این زمینه، مورد بررسی قرار گیرد و آنگاه ترجمه بهتر، مطابق منابع مذکور، ارائه شود. امّا در صورتی که هیچ یک از سه ترجمه نتوانسته باشد، حق مطلب را ادا نماید، در حد وسع کوشیدهایم تا ترجمهای در خور و شایسته از منابع بیانشده ارائه نماییم. لازم به ذکر است، ترجمههای این مقاله از نرمافزار جامعالتفاسیر نور برگرفته شده است.
3ـ نگاهی مختصر به سوره سجده
سوره سجده، جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، هفتاد و پنجمین سورهای است که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، سی و دومین سوره است و در جزء ۲۱ قرآن جای دارد؛ سوره سجده ۳۰ آیه و ۳۷۵ کلمه دارد. این سوره از سورههای نسبتاً کوچک قرآن و مقداری کمتر از یک حزب است. (طبرسی، بی تا: 19، 203) این سوره به سبب آیه پانزدهم آن که قرائت یا شنیدن آن سجده واجب دارد، سجده نامیده شده است. بنابراین یکی از چهار سورهای است که عزائم نامیده شدهاند. سوره سجده درباره معاد، خلقت هستی در شش زمان و خلقت انسان از گِل سخن میگوید و به منکرانِ قیامت، هشدار به عذاب میدهد و ثواب مؤمنان را پاداشی معرفی میکند که قابل تصور انسان نیست.
۴ـ بررسی ترجمهها
4ـ1ـ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (مکارم شیرازی، 1373)
به نام خداوند رحمتگر مهربان (فولادوند، 1318)
به نام خداوند بخشنده مهربان. (خرمدل، 1384)
بررسی مقایسهای: برای رحمان و رحیم بودن خداوند، ترجمه و تفاسیر زیاد وجود دارد، لیکن در کتب لغت رحمان را بخشاینده و رحیم را مهربان گفتهاند. (زمخشری،1407: 1، 164)
ترجمه پیشنهادی: به نام خداوند بخشاینده مهربان.
۴ـ۲ـ آیه اول:﴿الم﴾
الم (مکارم)
الف، لام، میم. (فولادوند)
الف. لام. میم. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: بحث تفسیری بسیاری در مورد حروف مقطعه وجود دارد. ( فخر رازی، 1420: 2، 242) بنابراین ترجمه نگردیده است.
4ـ3ـ آیه دوم: ﴿تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾
این کتابى است که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدى در آن نیست! (مکارم)
نازل شدن این کتاب ـ که هیچ [جاى] شک در آن نیست ـ از طرف پروردگار جهانهاست. (فولادوند)
(این) کتاب از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است و تردیدى در آن نیست (که از سوى خدا فرو فرستاده شده است). (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه مکارم، از عبارت "کتابی" که نکره است، استفاده شده، در صورتی که "الْکِتابِ" معرفه است، همچنین "تَنْزِیلُ" را نازلشده ترجمه کرده، در صورتی که مصدر باب تفعیل است (آدینهوند لرستانی، 1377: 5، 128) و بهتر بود واژه "تردیدی" را در پرانتز میگذاشت؛ چون ضرورتی برای آوردن آن نیست. علاوه بر این، بعد از "نازلشده" و قبل از "شک"، حرف "واو" آورده که در ترجمه خرمدل هم دیده میشود، ولی در متن اصلی نیست. البته در ترجمه مکارم و خرمدل، واژه "الْعالَمِینَ"؛ را به "جهانیان" برگرداندهاند، که از واژه جهانها بهتر است؛ چون با توجه به سیاق آیه نزول کتاب، برای مردم است و ضمن مراجعه به قرآن ملاحظه میشود که از مجموع 73 مورد کاربرد "عالمین" در قرآن، قریب به 40 مورد آن در معناى "جهانها" است؛ مانند: ﴿قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمینَ * قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمآ اِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ﴾ (شعراء/23ـ24) و بقیه موارد با وجود قراین موجود در آیات، اعم از قراین هدایت، انذار، انعام و مانند آن، در معناى "جهانیان" آمده است؛ مانند: ﴿اِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًى لِلْعالَمینَ﴾ (آلعمران/96) اگرچه مىتوان مواردى را سراغ گرفت که به هر دو معنى قابل ترجمه باشند. (مجاهدین، 1384: 38) در ترجمه خرمدل، "تَنْزِیلُ" را ماضی نقلی ترجمه کرده، در صورتی که مصدر است. هر سه مترجم "تَنْزِیلُ" را به فارسی بر نگرداندهاند، در صورتی که معادل فارسی "فرو فرستادن" برای "تَنْزِیلُ" مناسب است.
ترجمه پیشنهادی: فروفرستادن این کتاب، که شکی در آن نیست، از جانب پروردگار جهانیان است.
۴ـ۴ـ آیه سوم: ﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ﴾
ولى آنان مىگویند: «(محمّد) آن را به دروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذارکنندهاى براى آنان نیامده است، شاید (پندگیرند و) هدایت شوند! (مکارم)
آیا مىگویند: «آن را بربافته است»؟ [نه چنین است] بلکه آن حقّ و از جانب پروردگار توست، تا مردمى را که پیش از تو بیمدهندهاى براى آنان نیامده است، هشدار دهى، امید که راه یابند. (فولادوند)
امّا (مشرکان) مىگویند: (محمّد) خودش آن را از پیش خود ساخته است (و به دروغ به خدا نسبت داده است). بلکه قرآن (سخن) حقّى است که از سوى پروردگارت (بر تو) نازل شده است تا گروهى را (از خشم خدا) بترسانى که پیش از تو پیغمبرى براى آنان نیامده است، شاید هدایت یابند (و به سوى حق رهنمود شوند). (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه مکارم، از عبارت "سخن حقی" استفاده گردیده، در صورتی که حرف "ی" در اینجا علامت نکره است و "الحق" معرفه است. نکته دیگر اینکه نحویون "ام" را اضراب گفتهاند (آدینهوند لرستانی، 1377: 5، 129) اما فولادوند و خرمدل، استفهام گرفتهاند و مکارم به خوبی ترجمه نموده است. در این مورد آمده است: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ لأن "أم" هی المنقطعه الکائنه بمعنى: بل» (زمخشری، 1407: 3، 506) همچنین فولادوند بعد از حق، حرف "واو" آورده است که در متن اصلی نمیباشد. برای ترجمه فعل "تُنْذِرَ"، مکارم "انذار کردن" به کار برده است که همان واژه عربی است، در صورتی که خرمدل از "ترساندن" استفاده نموده است، ولی استفاده فولادوند از "هشدار دادن" انتخاب بهتری است. در ترجمه جمله «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ» ترجمه فولادوند ترجیح داده شده است؛ نخست به دلیل اینکه برای معادل "نَذِیرٍ" مکارم از همان واژه عربی استفاده نموده و معادلیابی، در زبان مقصد نشده و خرمدل به "پیغمبری" ترجمه نموده است که نوعی برداشت تفسیری است و در ترجمه کاربرد ندارد، لیکن فولادوند، به "بیمدهندهای" ترجمه نموده که بهتر است و دیگر اینکه فولادوند ساختار جملهبندی در زبان فارسی را رعایت نموده و فعل اصلی را در پایان جمله آورده است.
ترجمه پیشنهادی: بلکه میگویند دروغی است که خود به هم بافته؟ امّا آن حقّ است که از جانب پروردگار توست تا مردمی را که پیش از تو بیمدهندهای نداشتهاند، هشدار دهی، شاید راه یابند.
۴ـ۵ـ آیه چهارم: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَفَلا تَتَذَکَّرُونَ﴾
خداوند کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است، در شش روز [شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعتکنندهاى براى شما جز او نیست. آیا متذکّر نمىشوید؟! (مکارم)
خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید، آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت، براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست؛ آیا باز هم پند نمىگیرید؟ (فولادوند)
خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است، در شش دوره بیافرید و سپس بر تخت فرماندهى جهان قرار گرفت. به جز خدا براى شما هیچ یاورى (که شما را از عذاب خدا برهاند) و هیچ شفیعى (که در پیش خداـ جز با اجازه خداـ برایتان شفاعت کند،) وجود ندارد. آیا یادآور مىشوید؟ (خرمدل)
بررسی مقایسهای: نکته قابل توجه این آیه، عبارت «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» است که در بحث کلامی مذاهب، ترجمهها و تفسیرهای مختلف از آن شده است؛ بنابراین مترجم در صورت نیاز میتواند در پاورقی، توضیحات لازم ارائه دهد و از وارد کردن نظرات تفسیری مذهب خود در ترجمه پرهیز نماید. در مورد واژه "اسْتَوى" گفتهاند: هرگاه این واژه با حرف (على) متعدّى شود، در معنى استیلاء و اقتدار است؛ مانند آیه ﴿الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى﴾ (طه/5) که در اینجا یعنى مستولى شد و نیز معادل فارسی "عرش" را گفتهاند: «همه آنچه در آسمان و زمین است». (راغب اصفهانی، 1374: 2، 291) بنابراین برگردان فارسی که خرمدل آورده «و سپس بر تخت فرماندهى جهان قرار گرفت،» پذیرفته نیست. همین را تفسیر المیزان اینگونه آورده است: «سپس به عرش پرداخت» (طباطبایی، 1374: 16، 363) واژه "الله" را هر دو مترجم، "خدا" ترجمه کردهاند و مکارم، به درستی به خداوند ترجمه نموده که در اینجا خداوند ترجیح دارد؛ زیرا پسوند "وند" بیانگر صفات ذاتی باری تعالی است و در این آیه از ذات خدا که همان واجبالوجود بودن است، بحثی به میان نیامده، بلکه بحث خالقیت خداوند است. خرمدل جمله پایانی «أَفَلا تَتَذَکَّرُونَ» را به صورت فعل مثبت، ترجمه نموده است، در صورتی که منفی است. نحویون چنین میگویند: «لا تتذکّرون» فعل مضارع منفى از باب تفعّل است. (آدینهوند، 1377: 5، 130)
ترجمه پیشنهادی: خداوند کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، در شش روز [شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرارگرفت. شما را جز او هیچ سرپرست و شفاعتکنندهاى نیست. آیا باز هم پند نمىگیرید؟
۴ـ۶ـ آیه پنجم:﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾
امور (این جهان) را از آسمان به سوى زمین تدبیر مىکند؛ سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مىشمرید، به سوى او بالا مىرود (و دنیا پایان مىیابد). (مکارم)
کار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره مىکند.آنگاه [نتیجه و گزارش آن] در روزى که مقدارش ـ آن چنان که شما [آدمیان] برمىشمارید ـ هزار سال است، به سوى او بالا مىرود. (فولادوند)
خداوند (تمام عالم هستى را) از آسمان گرفته تا زمین، زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است (و جز او مدبّرى در این جهان وجود ندارد). سپس تدبیر امور در روزى که اندازه آن هزار سال از سالهایى است که شما مىشمارید، به سوى او بازمىگردد. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: نکته قابل توجه معادل حرف "الی" در زبان مقصد است؛ زیرا هم به معنی "به سوی" و هم به معنی "تا" آمده است. (راغب اصفهانی، 1374: 1، 74) در سه ترجمه فوق "یدبر" را فعل و فاعل گرفته و "امر" را مفعول و «من السماء و الی الارض» را جار و مجرور متعلق به "امر" گرفتهاند. با وجود این باز هم "الی" را متفاوت ترجمه نمودهاند؛ چنانکه مکارم آن را "به سوی" و دو مترجم دیگر به معنی "تا" گرفتهاند. البته با توجه به سیاق آیات، این آیه به دنبال آیه قبل، تمامیت هستی را میرساند. بنابراین "به سوی زمین" معنای کاملی نیست. در تایید مطلب فوق برخی دیگر هم آن را به معنی "تا" آوردهاند. «از آسمان گرفته تا زمین تدبیر هر کار را مىکند، آنگاه در روزى که اندازهاش هزار سال از آنهاست که شما مىشمارید، (همه چیز) به سوى او بالا مىرود.» (طباطبایی، 1374: 16، 363)
ترجمه پیشنهادی: کار را از آسمان تا زمین تدبیر مىکند؛ آنگاه در روزى که مقدارش هزار سال است، از آنچه شما مىشمرید، به سوی او بالا میرود.
۴ـ۷ـ آیه ششم:﴿ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾
او خداوندى است که از پنهان و آشکار باخبر است و شکستناپذیر و مهربان است! (مکارم)
اوست داناىِ نهان و آشکار که شکوهمندِ مهربان است. (فولادوند)
او خداوندى است که از پنهان و آشکار باخبر است و چیره و مهربان است. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه مکارم و خرمدل "ذلک" را به "او خداوندی است که از" ترجمه کردهاند که برای ترجمه "هو الله" مناسب است و فولادوند "اوست" ترجمه کرده، در صورتیکه واژه معادل در زبان مقصد، "آن" است. در ضمن در ترجمه مکارم و خرمدل "باخبر است" ترجمه مناسبی برای "عالِمُ" نیست و در جمله «و شکستناپذیر و مهربان است» نیز حرف "واو" در متن عربی نداریم. فولادوند "عالِمُ" را "دانای" ترجمه نموده که مناسب است. مکارم "عزیز" را "شکستناپذیر" ترجمه نموده که معادل خوبی است.
ترجمه پیشنهادی: آن[خدای] داناىِ نهان و آشکار، شکستناپذیر (پیروزمند) مهربان است.
4ـ8ـ آیه هفتم:﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ﴾
او همان کسى است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. (مکارم)
همان کسى که هر چیزى را که آفریده است، نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. (فولادوند)
آن کسى است که هرچه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه مکارم "الَّذِی" را به "او همان کسی است" ترجمه کرده است که معادل عربی آن "هو الذی" است در صورتی که "هو" در جمله نداریم. در ترجمه فولادوند "همان کسی" و در ترجمه خرمدل به "آن کسی" برگردانده شده که معادل عربی ندارد و بهترین معادل برای آن، "کسی که" است. مورد دیگر در ترجمه فولادوند جمله "خَلَقَهُ" که فعل ماضی است، به ماضی نقلی ترجمه کرده است که ایراد آن مشهود است، در صورتی که دو ترجمه دیگر به درستی ترجمه نمودهاند.
ترجمه پیشنهادی: کسىکه هر چیزى را آفریده، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
4ـ9ـ آیه هشتم: ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ﴾
سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچیز و بىقدر آفرید. (مکارم)
سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبى پست مقرّر فرمود. (فولادوند)
سپس خداوند ذرّیّه او را از عصاره آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزى (به نام منى) آفرید. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: سلاله با این دو آیه توضیح داده شده است: ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ﴾ (مؤمنون/12) و ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ﴾ (سجده/8) که همین دو مورد در قرآن آمده است. اهل لغت آن را "چکیده و صافشده" گفتهاند. فرزند را "سلاله و سلیله و سلیل" گفتهاند که چکیده و کشیده مرد است. (قرشى، علىاکبر، 1371: 3، 295) بنابراین با توجه به زبان مقصد، بهترین وجه برای سلاله همان چکیده است که فولادوند آورده است و برای نسل کلمه نژاد مناسبتر است. اگر "مِنْ ماءٍ" را که جار و مجرور است، صفت برای سلاله، و "مهین" را صفت برای ماء بگیریم، در ترجمه فولادوند و خرمدل یک "مِنْ" در متن عربی وجود دارد که در ترجمه حذف شده و به روانی آن کمک کرده است. نکته دیگر اینکه در ترجمه خرمدل، واژه "خداوند" در متن فارسی آمده که در متن عربی نمیباشد.
ترجمه پیشنهادی: سپس نژادش را از چکیده آبى پست (بیمقدار) قرار داد.
۴ـ۱۰ـ آیه نهم: ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ﴾
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، امّا کمتر شکر نعمتهاى او را به جا مىآورید! (مکارم)
آنگاه او را درستاندام کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد؛ چه اندک سپاس مىگزارید. (فولادوند)
آنگاه اندامهاى او را تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلّق به خود (که سرّى از اسرار است) در او دمید و براى شما گوشها و چشمها و دلها آفرید (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید، امّا) شما کمتر شکر (نعمتهاى او) را به جاى مىآورید. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: از مقایسه ترجمهها ملاحظه میشود که مکارم و خرمدل جمله «قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ» را اینگونه ترجمه کردهاند: «امّا کمتر شکر نعمتهاى او را به جا مىآورید» که نشان میدهد "قلیلا ما" را، ظرف و مفعولفیه برای "تشکرون" گرفتهاند، در صورتی که در ترجمه فولادوند "قَلِیلًا"، نائب عن مفعول مطلق و "ما" صله برای تأکید قلت گرفته شده است. (علوان، 1427: 3، 1818) در مجموع ترجمه آقای فولادوند مناسبتر است.
ترجمه پیشنهادی: آنگاه اندام او را درستکرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد؛ چه اندک سپاس مىگزارید.
4ـ11ـ آیه دهم: ﴿وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ﴾
آنها گفتند: «آیا هنگامى که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهاى خواهیم یافت؟!» ولى آنان لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند (و مىخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند). (مکارم)
و گفتند: «آیا وقتى در [دلِ] زمین گم شدیم، آیا [باز] ما در خلقت جدیدى خواهیم بود؟» [نه،] بلکه آنها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] کافرند. (فولادوند)
(کافران) مىگویند: آیا هنگامى که ما مردیم و در زمین گم گشتیم (و ذرّات وجود ما آمیزه خاک گردید و اثرى از آن نماند) آفرینش تازهاى خواهیم یافت (و دوباره زندگى را از سر مىگیریم؟) بلکه آنان منکر ملاقات با پروردگارشان (براى حساب و کتاب) هم هستند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: خرمدل "قالُوا" را "میگویند" ترجمه کرده است که اشکال آن مشهود است. در مورد "ضللنا" چنین آمده است: «کنایه از مرگ و استحاله و دگرگون شدن بدن است.» (راغب اصفهانی، 1374: 2، 462) برخی لغتدانان، "ضللنا" را به معنای مخلوط شدن دو چیز با هم گرفتهاند که یکی کم باشد و دیگری زیاد و آنچه که کم است در اثر این مخلوط شدن محو شود. بنابراین "گم شدیم" بهترین ترجمه برای آن است. اضافه بر موارد فوق در ترجمه خرمدل بهتر بود "ما مردیم" و "هم" را داخل گیومه میگذاشت؛ زیرا در متن عربی وجود ندارد.
ترجمه پیشنهادی: و گفتند: «آیا وقتى در زمین گم شدیم، آیا [باز] آفرینش تازهای خواهیم یافت؟!» [نه،] بلکه آنها به دیدار پروردگارشان کافرند.
4ـ12ـ آیه یازدهم: ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ﴾
بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگیرد؛ سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمىگردانند.» (مکارم)
بگو: «فرشته مرگى که بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مىشوید.» (فولادوند)
بگو: فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، (به سراغتان مىآید و) جان شما را مىگیرد، سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مىشوید. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: فعل "تُرْجَعُونَ" مجهول است به معنی "برگردانیده میشوید" که در ترجمه مکارم به صورت معلوم ترجمه گردیده است. و "مَلَکُ الْمَوْتِ" به سبب اضافه معرفه شده است، لیکن فولادوند، واژه معادل آن را نکره (فرشته مرگی) آورده است؛ در حالی که مکارم و خرمدل آن را به درستی ترجمه کردهاند.
ترجمه پیشنهادی: بگو: «فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است، جانتان را مىستاند. آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مىشوید.»
4ـ13ـ آیه دوازدهم:﴿وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُون﴾
و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، مىگویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایستهاى انجام دهیم. ما (به قیامت) یقین داریم!» (مکارم)
و کاش هنگامى را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهاشان را به زیر افکندهاند، مىدیدى [که مىگویند:] «پروردگارا، دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم؛ چرا که ما یقین داریم.» (فولادوند)
ببینى گناهکاران را در آن هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و کتاب گردآورده شدهاند و ایشان از خجالت) سر به زیر افکندهاند و مىگویند: پروردگارا! دیدیم (آنچه خود را از آن به کورى زده بودیم) و شنیدیم (آنچه خود را از آن به کرى زده بودیم. هم اینک پشیمانیم) پس ما را (به جهان) بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم (و سرافراز به خدمت برگردیم). ما (به قیامت و فرموده پیغمبرانت) یقین کامل داریم. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: نکته قابل توجه اینکه نحویون "لو" را شرطی دانستهاند، (کرباسى، 1422: 6، 287) بنابراین نباید تمنا ترجمه کنیم. پس ترجمه مکارم صحیح است. اما فعل "میگویند" که در ترجمه مکارم و خرمدل ملاحظه میشود، در متن عربی وجود ندارد و فولادوند به درستی آن را در میان کروشه قرار داده است.
ترجمه پیشنهادی: و اگر هنگامى را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهاشان را به زیر افکندهاند، مىدیدى [که مىگویند:] «پروردگارا، دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم؛ زیرا ما یقین داریم.»
4ـ14ـ آیه سیزدهم:﴿وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾
و اگر مىخواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم)، مىدادیم. ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم! (مکارم)
و اگر مىخواستیم، حتماً به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مىدادیم، لیکن سخن من محقّق گردیده که: «هر آینه جهنّم را از همه جنّیان و آدمیان خواهم آکند.» (فولادوند)
اگر ما مىخواستیم، به هر انسانى هدایت لازمهاش را مىدادیم و لیکن (انسان را صاحب اراده و مکلّف به تکالیف و مسئول در برابر اعمال خود و قابل هدایت به وسیله پیغمبران آفریدیم.) من مقرّر کردم که دوزخ را از جملگى افراد (بىایمان و گناهکار) جنّ و انس پر کنم. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: نکته قابل بحث در این آیه ارتباط جمله اول: «وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها» با جمله دوم: «وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی» و جمله سوم: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ» است که باید در ترجمه دیده شود. جمله اول، کاملاً واضح است که خداوند میفرماید: «انسان جبراً هدایت نمیشود و صاحب اختیار است»، جمله دوم تأکیدی است بر جمله اول که اینگونه بیان میشود: «سخن من محقق شده است»؛ به عبارت دیگر محقق شدن سخن خداوند این است که بشر آزاد آفریده شده است و جمله سوم که با "لام قسم" شروع میشود، چنین ترجمه میشود: «جهنم از جن و انس پر میشود» و علت آن، در آیه بعد بیان میگردد. بنابراین سه مترجم بزرگوار با آوردن "که" در ابتدای جمله سوم، آن را به جمله قبل ارتباط میدهند؛ به عبارت دیگر پر شدن جهنم نتیجه آزادی بشر میشود؛ در صورتی که پر شدن جهنم به علت فراموشی روز قیامت است. چنانکه گفته شده است: «ظاهراً مقصود از این آیه چنین است که اگر میخواستیم، به جبر و بر خلاف اختیار او ـ که ضلالت و گمراهى را بر هدایت برگزیده ـ او را به سوى راه راست رهسپار میکردیم؛ لکن حکمت چنین اقتضاء نموده که پس از آنکه اسباب هدایت به وجهى نیکو در اختیار همه گذاشته شده و کفّار دانسته و فهمیده راه ضلالت را پیش گرفتند، ما هم بنا بر حکم سابق ـ که مشیّت چنین اقتضاء نموده که انسان در عمل مختار باشد ـ او را به جبر هدایت نکردیم؛ زیرا که این عالم دار تکلیف است و هر کس از نتیجه عمل خود مستحقّ ثواب یا عقاب میگردد و وقتى که هدایت نشدند، گمراه میگردند و لازمه گمراهى آنها خلود در جهنّم و عذاب دائمى خواهد بود: ﴿فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (سجده/14) و این آیه تأیید مینماید توجیهى را که در آیه بالا شد که مقصود این است: اگر خدا میخواست، کفّار را مجبور مینمود بر اینکه ایمان آرند؛ لکن مشیّت و خواست الهى چنین اقتضاء نموده که مردم از روى اختیار، ایمان بیاورند و چون کفّار از روى کبر یا هوىپرستى و فرو رفتن در شهوات و عدم توجّه، گویا روز معاد را فراموش نمودند و وقتى آنها چنین روزى را فراموش نمودند از باب مجازات به مثل، ما نیز با آنان معامله فراموشى میکنیم و آنها را در عذاب دائمى وا میگذاریم.» (امین، 1362: 10، 177)
ترجمه پیشنهادی: و اگر مىخواستیم، حتماً به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مىدادیم، لیکن سخن من محقّق گردیده [که انسان مختار است] «هر آینه جهنّم را از همه جنّیان و آدمیان خواهم آکند.»
۴ـ۱۵ـ آیه چهاردهم:﴿فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾
(و به آنها مىگویم:) بچشید (عذاب جهنم را)! به خاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مىدادید! (مکارم)
پس به [سزاى] آنکه دیدار این روزتان را از یاد بردید، [عذاب را] بچشید. ما [نیز] فراموشتان کردیم و به [سزاى] آنچه انجام مىدادید، عذاب جاودان را بچشید. (فولادوند)
بچشید (عذاب جهنّم را) به خاطر اینکه ملاقات امروز خود را (با پروردگارتان براى حساب و کتاب) فراموش کردهاید و ما نیز شما را (در میان عذاب رها و) به دست فراموشى مىسپاریم و بچشید عذاب همیشگى را به سبب اعمالى که (در دنیا) انجام مىدادهاید. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: مکارم و خرمدل، جملهای را که با "فَذُوقُوا" شروع شده است، به صورت تحتاللفظی ترجمه نموده و فعل را اول جمله آوردهاند، در صورتی که در فارسی فعل آخر جمله قرار میگیرد. همچنین "فاء" اول جمله را ترجمه نکردهاند. پس ترجمه فولادوند کاملتر است.
ترجمه پیشنهادی: پس به [سزاى] آنکه دیدار این روزتان را از یاد بردید، [عذاب را] بچشید. ما [نیز] فراموشتان کردیم و به [سزاى] آنچه انجام مىدادید، عذاب جاودان را بچشید.
4ـ16ـ آیه پانزدهم: ﴿إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾
تنها کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که هر وقت این آیات به آنان یادآورى شود، به سجده مىافتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و تکبّر نمىکنند. (مکارم)
تنها کسانى به آیات ما مىگروند که چون آن [آیات] را به ایشان یادآورى کنند، سجدهکنان به روى درمىافتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند و آنان بزرگى نمىفروشند. (فولادوند)
تنها کسانى به آیات ما ایمان دارند که هر وقت بدانها پند داده شوند، (براى خدا) به سجده مىافتند و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان مىپردازند و تکبّر نمىورزند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: لغویان "ذُکِّرُوا" را به یادآوری ترجمه نمودهاند. بنابراین ترجمه مکارم و فولادوند مناسبتر است و ترجمه خرمدل (پند داده میشوند) معادل خوبی برای "ذُکِّرُوا" نیست.
ترجمه پیشنهادی: تنها کسانى به آیات ما مىگروند که چون بدانها یادآورى شود، سجدهکنان بیفتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند و آنان بزرگى نمىفروشند.
4ـ17ـ آیه شانزدهم: ﴿تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ﴾
پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و به پا مىخیزند و رو به درگاه خدا مىآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند! (مکارم)
پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مىخوانند و از آنچه روزیشان دادهایم، انفاق مىکنند. (فولادوند)
پهلوهایش از بسترها به دور مىشود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان مىپردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد مىخوانند و از چیزهایى که بدیشان دادهایم، مىبخشند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در مورد تجافی چنین گفته شده: «تتجافى: تجافى، به معنى دور شدن از چیزى و مکان بلندى را اختیار نمودن است.» (طبرسی، بی تا: 19، 223) با توجه به مطلب فوق، واژه "جدا میگردد" برای ترجمه آن مناسبتر است؛ زیرا معادل فارسی دور شدن از محل خواب، همان جدا شدن است. بنابراین فولادوند انتخاب بهتری داشته است. نکته دیگر اینکه در برگردان جمله اول، مکارم "در دل شب" را آورده است، در حالی که هر چند این اتفاق در شب رخ میدهد، لیکن در متن عربی این کلمه وجود ندارد. در جمله دوم نیز "واو" را اضافه آورده است، در صورتی که فولادوند و خرمدل همان را در پرانتز آوردهاند، پس ترجمه فولادوند برای این آیه پیشنهاد میشود.
ترجمه پیشنهادی: پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مىخوانند و از آنچه روزیشان دادهایم، انفاق مىکنند.
4ـ18ـ آیه هفدهم: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾
هیچ کس نمىداند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست، براى آنها نهفته شده. این پاداش کارهایى است که انجام مىدادند! (مکارم)
هیچ کس نمىداند چه چیز از آنچه روشنىبخش دیدگان است، به [پاداش] آنچه انجام مىدادند، براى آنان پنهان شده است. (فولادوند)
هیچکس نمىداند در برابر کارهایى که (مؤمنان) انجام مىدهند، چه چیزهاى شادىآفرین و مسرّتبخشى براى ایشان پنهان شده است. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: با توجه به ترکیب و اعراب آیه، "أخفی" فعل مجهول و ضمیر مستتر نائب فاعل آن است. "لهم" جار و مجرور متعلق به "اخفى"، "مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ" جار و مجرور و مضافالیه، حال است براى نائب فاعل "اخفى" و "جزاء" مفعولله است. "بما" جار و مجرور متعلق به "جزاء"، "کانو"ا فعل ناقص است که "واو" اسم آن و "یعملون" فعل و فاعل و خبر "کان" است. این جمله ناقص با اسم و خبرش صله براى "ما" است.» (آدینهوند لرستانى، 1377: 5، 143) بهتر است جهت حفظ ساختار جملهبندی در زبان مقصد، بعد از «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ»، به صورتی ترجمه گردد که جمله با فعل "پنهان شده است" تمام شود. این نکته در ترجمه فولادوند به خوبی رعایت گردیده است، لیکن این ایراد وجود دارد که لفظ "جَزاءً" در آیه آمده، اما ترجمه آن را در کروشه قرار داده است.
ترجمه پیشنهادی: هیچ کس نمىداند چه چیز از آنچه روشنىبخش دیدگان است، به پاداش آنچه انجام مىدادند، براى آنان پنهان شده است.
4ـ19ـ آیه هجدهم: ﴿ أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ﴾
آیا کسى که باایمان باشد، همچون کسى است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند. (مکارم)
آیا کسى که مؤمن است، چون کسى است که نافرمان است؟ یکسان نیستند. (فولادوند)
آیا کسى که مؤمن بوده است، همچون کسى است که فاسق بوده است؟! (نه، هرگز! این دو) برابر نیستند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: مکارم "نه هرگز این دو" را در ترجمه آورده است که در متن عربی نمیباشد. خرمدل به درستی آن را در درون پرانتز قرار داده است، در صورتی که آوردن آن کمکی در فهم آیه ندارد. فعل "کان" در متن آیه از نظر زمانی هم زمان گذشته و هم زمان حال و آینده را در بر میگیرد؛ مثل ﴿وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً﴾ (نساء/17) که مکارم و فولادوند آن را خوب ترجمه کردهاند، ولی خرمدل به گذشته ترجمه نموده است.
ترجمه پیشنهادی: آیا کسى که مؤمن است، چون کسى است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.
4ـ20ـ آیه نوزدهم: ﴿أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُون﴾
امّا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، باغهاى بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود. این وسیله پذیرایى (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام مىدادند. (مکارم)
اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به [پاداشِ] آنچه انجام مىدادند، در باغهایى که در آن جایگزین مىشوند، پذیرایى مىگردند. (فولادوند)
و امّا کسانى که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته انجام دادهاند، باغهاى بهشت که جاى زندگى است، از آن ایشان خواهد بود، به عنوان محلّ پذیرایى (خدا از ایشان) در برابر کارهایى که (در دنیا) انجام مىدادهاند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه بایستی قواعد زبان مقصد رعایت گردد؛ برای مثال حال در زبان عربی همان «قید حالت» در زبان فارسی است و زمانی که میخواهیم حالت فاعل یا مفعول را در جمله به تصویر بکشیم، از «قید حالت» در زبان فارسی و «حال» در زبان عربی استفاده میکنیم. در جمله فوق "نزلا" حال است برای "جَنَّاتُ الْمَأْوى" (دعاس، 1425: 3، 38) پس بهترین ترجمه در رعایت زبان مقصد، مربوط به فولادوند است.
ترجمه پیشنهادی: اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به [پاداشِ] آنچه انجام مىدادند، در باغهایى که در آن جایگزین مىشوند، پذیرایى مىگردند.
۴ـ۲۱ـ آیه بیستم: ﴿وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ﴾
و امّا کسانى که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگى آنها آتش است. هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن باز مىگردانند و به آنان گفته مىشود: «بچشید عذاب آتشى را که انکار مىکردید!» (مکارم)
و اما کسانى که نافرمانى کردهاند، پس جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، در آن بازگردانیده مىشوند و به آنان گفته مىشود: «عذابِ آن آتشى را که دروغش مىپنداشتید، بچشید.» (فولادوند)
و امّا کسانى که (از فرمان خدا و اطاعت از او) به در رفته (و راه کفر در پیش گرفتهاند)، جایگاه ایشان آتش دوزخ است. هر زمان که بخواهند از آن به در آیند، ایشان بدانجا بازگردانده مىشوند و بدیشان گفته مىشود: بچشید عذاب آتشى را که آن را دروغ مىپنداشتید! (خرمدل)
بررسی مقایسهای: مکارم، صفت "همیشگی" را برای جایگاه آورده است، در صورتی که در متن عربی نیست. اشکال دیگر اینکه فعل معلوم را مجهول ترجمه کرده است: «آنها را به آن باز مىگردانند.» همچنین فعل "بچشید" را اول جمله آورده است که بر خلاف قواعد زبان فارسی است. این اشکال در ترجمه خرمدل هم موجود است. در ترجمه خرمدل "آتش دوزخ" آمده است، در صورتی که در متن عربی واژه "جهنم" نداریم. بنابراین ترجمه فولادوند ترجمه پیشنهادی است.
ترجمه پیشنهادی: و اما کسانى که نافرمانى کردهاند، پس جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، در آن بازگردانیده مىشوند و به آنان گفته مىشود: «عذابِ آن آتشى را که دروغش مىپنداشتید، بچشید.»
4ـ22ـ آیه بیست و یکم: ﴿وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾
به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مىچشانیم، شاید بازگردند! (مکارم)
و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا [نیز] به آنان مىچشانیم، امید که آنها [به خدا] بازگردند. (فولادوند)
ما قطعاً عذاب نزدیکتر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگتر (آخرت) بدیشان مىچشانیم، شاید (از کفر و معاصى دست بکشند و به سوى خدا) برگردند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ابتدا جمله با "وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ" شروع میشود که "واو" حرف عطف و "لام" قسم مقدر و "نون" حرف تأکید ثقیله میباشد (آدینهوند لرستانى، 1377: 5، 147) و بایستی در ترجمه دیده شود. بنابراین برای تأکید در فارسی، "قطعاً" یا "هر آینه" را در شروع جمله خواهیم داشت که در ترجمه مکارم نداریم و دو مترجم دیگر به خوبی این نکته را رعایت نمودهاند. نکته دیگر اینکه در ترجمه مکارم و خرمدل "واو" اول جمله حذف گردیده است، در صورتی که فقط "واو" استیناف در ترجمه نمیآید، حال آنکه "واو" در اینجا عطف است. این قاعده خاصِ زبان عربی است. پس نمیتوان "واو" را حذف نمود. مورد سوم در ترجمه مکارم و خرمدل این است که "دون" را به "پیش" معنی کردهاند، شاید از جهت واقعیت چنین باشد که دنیا قبل از جهان آخرت است، لیکن در کتب لغت میخوانیم: «﴿و وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ﴾ (23/ بقره) و ﴿وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ﴾ (یونس/106) و ﴿وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ﴾ (سجده/21) در سه آیه فوق "دون" به "غیر" ترجمه شده است. پس معادل "غیر" مناسبتر است.» (راغب اصفهانی، 1374: 1، 677)
ترجمه پیشنهادی: و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا [نیز] به آنان مىچشانیم، امید که آنها [به خدا] بازگردند.
4ـ23ـ آیه بیست و دوم: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ﴾
چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآورى شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت! (مکارم)
و کیست بیدادگرتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند؟ قطعاً ما از مجرمان انتقام کشندهایم. (فولادوند)
چه کسى ستمکارتر از آن کسى است که به آیات پروردگارش پند داده شود و او از آنها روى بگرداند؟ مسلّماً ما همگى بزهکاران را کیفر خواهیم داد. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: در ترجمه مکارم و خرمدل "واو" اول جمله به درستی حذف گردیده است از این جهت که "واو" استیناف خاص زبان عربی است. همچنین مکارم "أَعْرَضَ" را "اعراض" ترجمه نموده است که بهتر است از معادل فارسی استفاده شود. البته نظراتی وجود دارد که کلمات محوری و کلیدی آیات بهتر است ترجمه نشود و شاید در اینجا ضرورتی نباشد؛ زیرا از نوع کلمات کلیدی نمیباشد. نکته دیگر اینکه خرمدل، "مجرمین" را "بزهکاران" ترجمه نموده که گفته شده است: «بزهکار در لغت به معنای گناهکار و خطاکار است.» (عمید، 1386: 1، 351) لیکن در اصطلاح به معنی اعم، کسی است که مرتکب جنایت یا جنحه یا خلاف میشود و به معنی اخص مرتکب جنایت یا جرم را بزهکار یا مجرم میگویند. (جعفری لنگرودی، 1387: 618) در صورتی که در فرهنگ قرآنی داریم: «اصل جرم، کندن و چیدن میوه از درخت است و مجرم را از این بابت گویند که در حین انجام جرم، رابطهاش با خداوند قطع است.» (راغب اصفهانی، 1374: 1، 391) با این توضیحات بزهکار ترجمه مناسبی برای مجرم نمیباشد.
ترجمه پیشنهادی: کیست بیدادگرتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند؟ قطعاً ما از مجرمان انتقام میگیریم.
4ـ24ـ آیه بیست و سوم: ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ﴾
ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و شک نداشته باش که او آیات الهى را دریافت داشت و ما آن را وسیله هدایت بنىاسرائیل قرار دادیم! (مکارم)
و به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم. پس در لقاى او [با خدا] تردید مکن و آن [کتاب] را براى فرزندان اسرائیل [مایه] هدایت قرار دادیم. (فولادوند)
ما براى موسى کتاب (تورات) را فرو فرستادیم و شکّ نداشته باش که موسى تورات را دریافت داشت و ما آن را رهنمون و راهنماى بنىاسرائیل گرداندیم. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: آنچه در آیه فوق اهمیت دارد، این است که ضمیر در "لقائه" به چه کسی برمیگردد که در بین مفسران محل اختلاف است. بعضى گفتهاند: «ضمیر به موسی بر مىگردد و مفعول کلمه، "لقاء" است و تقدیر کلام "فلا تکن فى مریه من لقائک موسى" است؛ یعنى شک نکن در دیدارت با موسى، چون همانگونه که در روایات آمده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در شب معراج، موسى را دیدار کرد. در نتیجه اگر سوره مورد بحث، بعد از معراج نازل شده باشد، آیه شریف یادآورى خاطرات شب معراج است و اگر قبل از شب معراج نازل شده باشد، وعدهاى از خدا به آن جناب است که به زودى موسى را خواهى دید.» بعضى دیگر گفتهاند: «ضمیر به موسی بر مىگردد، ولى معناى آیه این است که شک مکن در اینکه روز قیامت موسى را مىبینى.» بعضى دیگر گفتهاند: «ضمیر به کتاب بر مىگردد و تقدیر کلام این است که "فلا تکن فى مریه من لقاء موسى الکتاب" است؛ یعنى شک مکن در اینکه موسى، کتاب را خواهد دید.» بعضى دیگر تقدیر را "من لقائک الکتاب" یا "من لقاء الکتاب ایاک" گرفتهاند که بنا به تقدیر اول، معنا چنین مىشود: شک مکن از اینکه کتاب را خواهى دید و بنا به تقدیر دوم: در شک مباش از اینکه کتاب تو را خواهد دید. بعضى دیگر گفتهاند: «ضمیر به آزار و شکنجهاى برمىگردد که موسى از دست قومش دید و معناى آیه این است که تو در شک مباش از دیدن اذیت، همانطور که موسى آن را از قومش بدید.» لیکن خواننده عزیز توجه دارد که هیچیک از این وجوه پذیرفته نیست. علاوه بر این، این وجوه نمىتواند اتصال آیه را به ما قبلش حفظ کند. اما آنچه به نظر مىرسد، این است که ممکن است ضمیر "لقائه" به خداى تعالى برگردد و مراد از لقاى خدا، مسأله بعث و قیامت باشد، با عنایت به اینکه روز بعث روزى است که همه در برابر خدا قرار مىگیرند، در حالى که ـ همانطور که گذشت ـ حجابى بین آنان و بین پروردگارشان نیست. (طباطبایی، 1374: 16، 398) بسیارى از مفسران گفتهاند که "هاء" در "لقائه" به موسى بر مىگردد؛ زیرا حضرت محمّد (صلّى اللّه علیه و آله) در آسمان، در شب معراج با او دیدار کرد. درست آن است که "هاء" به قرآن برگردد؛ زیرا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) آن را از خداوند دریافت مىکرد، نه از دیگرى. خداوند مىفرماید: «تو کسى هستى که قرآن از جانب خداى حکیم و دانا به تو تلقین مىشود.» در کتابهاى لغت آمده است: «تلقى الشىء؛ یعنى دیدار کرد او را و با او رو به رو شد.» بنابراین، معناى آیه چنین است: اى محمّد! ما قرآن را به تو فرو فرستادیم؛ چنانکه تورات را به موسى نازل کردیم و در این باره نه از تو و نه از کسى دیگر هیچ تردیدى سزاوار نیست. (مغنیه، 1378: 6، 310) در چنین موارد توصیه این است که مترجم در ترجمه به گونه ای عمل نماید که امکان برداشتها از آیه محدود نگردد. نکته دیگر اینکه در ترجمه مکارم و خرمدل، "واو" اول جمله با توجه به اینکه "واو" استیناف است، به درستی حذف گردیده است.
ترجمه پیشنهادی: به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم. پس در لقاى او تردید مکن و آن [کتاب] را براى فرزندان اسرائیل [مایه] هدایت قرار دادیم.
4ـ25ـ آیه بیست و چهارم: ﴿وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ﴾
و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مىکردند؛ چون شکیبایى نمودند و به آیات ما یقین داشتند. (مکارم)
و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مىکردند. (فولادوند)
و از میان بنىاسرائیل پیشوایانى را پدیدار کردیم که به فرمان ما (و برابر قوانین ما، مردمان را) راهنمایى مىنمودند. بدانگاه که بنىاسرائیل (در راه خدا بر تحمّل سختیها) شکیبایى ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: همانگونه که ملاحظه میشود، خرمدل بجای ضمیر "هُمْ" واژه بنیاسرائیل را به کار برده است که در دو جا تکرار شده و دلیلی برای انتخاب واژه خارج از متن ذکر نگردیده است. فولادوند با ذکر دلیل پیشوا شدن و هدایت نمودن در آغاز جمله که همان شکیبایی و یقین بوده است، ترجمهای روان و قابل فهم از متن ارایه نموده است. در ضمن "واو" ابتدای آیه حرف عطف است که هر سه مترجم به درستی در آغاز آیه آن را در ترجمه ذکر کردهاند.
ترجمه پیشنهادی: و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مىکردند.
4ـ26ـ آیه بیست و پنجم:﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ﴾
البتّه پروردگار تو میان آنان روز قیامت در آنچه اختلاف داشتند، داورى مىکند (و هر کس را به سزاى اعمالش مىرساند)! (مکارم)
در حقیقت، پروردگار تو، خود روز قیامت در آنچه با یکدیگر درباره آن اختلاف مىنمودند، میانشان داورى خواهد کرد. (فولادوند)
پروردگار تو، روز قیامت، میان آنان درباره چیزهاى مورد اختلاف ایشان (از قبیل: مسائل دین، رستاخیز، ثواب و عقاب) داورى مىکند (و هر یک را به جزا و سزاى خود مىرساند). (خرمدل)
بررسی مقایسهای: مکارم و خرمدل "یَفْصِلُ" را به صورت مضارع اخباری ترجمه کردهاند، در صورتی که فولادوند به درستی به آینده ترجمه کرده است. در ضمن ضمیر "هو" که ضمیر فصل است و برای تأکید آمده، توسط فولادوند به "خود" ترجمه گردیده که تأکید را میرساند، در صورتی که مکارم و خرمدل آن را ترجمه نکردهاند. نکته دیگر اینکه خرمدل ترجمه "إِنَّ" را نیاورده است.
ترجمه پیشنهادی: در حقیقت، پروردگار تو، خود روز قیامت در آنچه با یکدیگر درباره آن اختلاف مىنمودند، میانشان داورى خواهد کرد.
4ـ27ـ آیه بیست و ششم: ﴿أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَفَلا یَسْمَعُونَ﴾
آیا براى هدایت آنها همین کافى نیست که افراد زیادى را که در قرن پیش از آنان زندگى داشتند، هلاک کردیم؟! اینها در مساکن (ویرانشده) آنان راه مىروند. در این آیاتى است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمىشنوند؟! (مکارم)
آیا براى آنان روشن نگردیده که چه بسیار نسلها را پیش از آنها نابود گردانیدیم [که اینان] در سراهایشان راه مىروند؟ قطعاً در این [امر] عبرتهاست، مگر نمىشنوند؟ (فولادوند)
آیا براى ایشان روشن نشده است که پیش از آنان، ما مردمان نسلهاى فراوانى را هلاک کردهایم و (ایشان هم اینک) در مسکن و (مأوى و جا و) مکان آنان راه مىروند (و در سفرهاى خود ویرانههاى منازلشان را مىبینند؟) واقعاً در این (دیدار دیار متروک و خالى از سکنه جبّاران و تبهکاران تاریخ) نشانههایى (از قدرت خدا و درسهاى عبرتى از گذشتگان) است. آیا (این اندرزهاى الهى و پندهاى عبرت را از زبان حال کاخهاى ویران و کنگرههاى سر به فلکسایان) نمىشنوند؟ (خرمدل)
بررسی مقایسهای: "قرون" جمع "قرن" و به معنای نسلی است که در یک زمان زندگی میکنند، (بستانى، 1375: 692) نه به معنای سده (صد سال) که مکارم ترجمه نموده آن را در ترجمه خود آورده است. بنابراین فولادوند و خرمدل این واژه را به خوبی ترجمه کردهاند.
ترجمه پیشنهادی: آیا براى آنان روشن نگردیده که چه بسیار نسلها را پیش از آنها نابود گردانیدیم [که اینان] در سراهایشان راه مىروند؟ قطعاً در این [امر] عبرتهاست، مگر نمىشنوند؟
۴ـ۲۸ـ آیه بیست و هفتم:﴿أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلا یُبْصِرُونَ﴾
آیا ندیدند که ما آب را به سوى زمینهاى خشک مىرانیم و به وسیله آن، زراعتهایى مىرویانیم که هم چهارپایانشان از آن مىخورند و هم خودشان. آیا نمى بینند؟! (مکارم)
آیا ننگریستهاند که ما باران را به سوى زمینِ بایر مىرانیم و به وسیله آن کِشتهاى را بر مىآوریم که دامهایشان و خودشان از آن مىخورند؟ مگر نمىبینند؟ (فولادوند)
آیا نمىبینند که ما آب را (در لابلاى ابرها و بر پشت بادها) به سوى سرزمینهاى خشک و برهوت مىرانیم و به وسیله آن کشتزارها مىرویانیم که از آن هم چارپایانشان مىخورند و هم خودشان تغذیه مىنمایند؟ آیا نمىبینند؟ (خرمدل)
بررسی مقایسهای: دو فعل "أَوَلَمْ یَرَوْا" و "أَفَلا یُبْصِرُونَ" را هر سه مترجم "دیدن" ترجمه کردهاند، در صورتی که در دیدن اول و دوم تفاوت وجود دارد و این تفاوت بهتر است به نحوی در ترجمه بیان شود. شاید بهتر بود دیدن دوم را "درک کردن" ترجمه میکردند. جالب اینکه ذیل همین آیه داریم: «در یک جمعبندى از مجموع دو آیه فوق، چنین استفاده مىشود که خداوند به این گروه سرکش مىفرماید: چشم و گوش خود را باز کنید، حقایق را بشنوید و ببینید و بیندیشید که چگونه یک روز به بادها فرمان دادیم، قصرها و کاخهاى قوم عاد را در هم بکوبند و ویران کنند. روز دیگر به همین بادها فرمان مىدهیم که ابرهاى پربار را به سوى زمینهاى مرده و بایر ببرند و آنها را آباد و سرسبز سازند. آیا باز در برابر چنین قدرتى سر تسلیم فرود نمىآورید؟» (مکارم شیرازی، 1371: 17، 176)
ترجمه پیشنهادی: آیا ننگریستهاند که ما باران را به سوى زمینِ بایر مىرانیم و به وسیله آن کِشتهاى را برمىآوریم که دامهایشان و خودشان از آن مىخورند؟ مگر درک نمیکنند؟
4ـ29ـ آیه بیست و هشتم: ﴿وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ﴾
آنان مىگویند: «اگر راست مىگویید، این پیروزى (شما) کى خواهد بود؟!» (مکارم)
و مىپرسند: «اگر راست مىگویید، این پیروزى [شما] چه وقت است؟» (فولادوند)
کافران مىگویند: اگر راستگویید، این روز فیصله (کار) و قضاوت (پروردگار در میان کافران و مؤمنان) کى خواهد بود؟! (چرا عذاب استیصال دنیوى یا عذاب سرمدى اخروى، هر چه زودتر فرا نمىرسد و دامنگیر ما نمىشود؟!) (خرمدل)
بررسی مقایسهای: فولادوند واژه "یَقُولُونَ" را "میپرسند" ترجمه کرده است که مفهوم همین است، ولی با ظاهر مغایر است و خرمدل همین را به "کافران میگویند" برگردانده است که در متن آیه واژه "کافران" نداریم. بر خلاف فولادوند، مکارم و خرمدل "واو" را به درستی در ترجمه نیاوردهاند. در مورد "الْفَتْحُ" (اسم) دو معنی گفتهاند: اول "پیروزی در جنگ"، دوم "قضاوت و داوری" (در روز رستاخیز) (سرمدی، 1380: 248) که مکارم و فولادوند آن را به معنی اول گرفته و خرمدل به معنی دوم گرفته است. در بحث تفسیری آیه هم هر دو احتمال مورد قبول است. بنابراین ترجمه بایستی بتواند دو معنی را در خود جای دهد. بنابراین خواهیم داشت:
ترجمه پیشنهادی: مىگویند: «اگر راست مىگویید، این پیروزى [داوری] چه وقت است؟»
4ـ30ـ آیه بیست و نهم: ﴿قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ﴾
بگو: «روز پیروزى، ایمان آوردن، سودى به حال کافران نخواهد داشت و به آنها هیچ مهلت داده نمىشود!» (مکارم)
بگو: «روز پیروزى، ایمان کسانى که کافر شدهاند، سود نمىبخشد و آنان مهلت نمىیابند.» (فولادوند)
بگو: در روز فیصله (کار) و قضاوت (پروردگار، کار از کار مىگذرد و) ایمان آوردن کفّار سودى به حالشان ندارد و (لحظهاى از دست عذاب) بدیشان مهلت داده نمىشود. (خرمدل)
بررسی مقایسهای: فعل "لایُنْظَرُونَ" مجهول است، لیکن فولادوند آن را به صورت معلوم ترجمه کرده است.
ترجمه پیشنهادی: بگو: «روز پیروزى [داوری]، ایمان کسانى که کافر شدهاند، سود نمىبخشد و آنان مهلت داده نمىشوند!»
4ـ31ـ آیه سیام: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ﴾
حال که چنین است، از آنها روى بگردان و منتظر باش. آنها نیز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!) (مکارم)
پس، از ایشان روى برتاب و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند. (فولادوند)
(اى پیغمبر! اکنون که چنین است و استهزا و تمسخر، کار همیشگى کافرین است)، به ایشان اهمّیّت مده (و به تبلیغ خود ادامه بده) و منتظر (یارى خدا و شکست مشرکان) باش؛ چرا که ایشان هم منتظر (شکست و هلاک تو و مؤمنان) هستند. (خرمدل)
ترجمه پیشنهادی: پس، از ایشان روى برتاب و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند. (فولادوند)
نتیجهگیری
ساختار زبانشناختی زبان عربی، به ویژه قرآن، به گونهای است که آن را دارای خصایص ویژهای ساخته که تمامی دلالتهایش به راحتی قابل ترجمه نمیباشد و حتی گاهی، ترجمه در برگرداندن مطلوب واژگان قاصر است. بر این اساس، آن مترجمی بر دیگری برتری دارد که با ساختار زبان عربی آشنایی بیشتری داشته و در عین حال ساختار زبان فارسی را نیز رعایت کند و معادلهای مناسبتری برای واژگان بیابد. نتیجه بررسی سه ترجمه مکارم، فولادوند و خرمدل را با در نظر گرفتن شش ملاک که در ترجمه محتوا به محتوا لازم است رعایت شود، در جدول زیر مشاهده میکنیم.
اشکالات |
مکارم |
فولادوند |
خرمدل |
عدم رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه |
8 مورد |
7 مورد |
6 مورد |
آوردن واژههای اضافه بر متن عربی در زبان مقصد |
9 مورد |
2 مورد |
10 مورد |
حذف واژه موجود در متن عربی در زبان مقصد |
1 مورد |
1 مورد |
1 مورد |
آوردن نظرات تفسیری در ترجمه |
0 مورد |
0 مورد |
2 مورد |
عدم رعایت ساختار جملهبندی در زبان مقصد |
4 مورد |
0 مورد |
4 مورد |
عدم انتخاب مناسب معادل واژگان در زبان مقصد |
8 مورد |
4 مورد |
7 مورد |
جمع |
30 |
14 |
30 |
بر اساس آنچه گذشت، مجموع اشکالات در ترجمه خرمدل 33 مورد، در ترجمه مکارم 31 مورد و در ترجمه فولادوند 14 مورد است. بیشترین اشکال سه مترجم، در یافتن معادل مناسب برای واژگان در زبان مقصد است. در مرحله دوم اشکالات، متوجه رعایت قوانین صرف و نحو در ترجمه میباشد. در مجموع فولادوند، اشکالات کمتری نسبت به دو ترجمه دیگر دارد.
جدول زیر در ستون یک شماره آیه و در ستونهای بعدی اشکالات هر مترجم را در هر آیه قابل ملاحظه است. و در ادامه به صورت نمودار بررسی هر آیه نشان داده شده است.
جمع |
خرمدل |
فولادوند |
مکارم |
|
|||||||||||||||
|
6 |
5 |
4 |
3 |
2 |
1 |
6 |
5 |
4 |
3 |
2 |
1 |
6 |
5 |
4 |
3 |
2 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
7 |
|
|
|
|
1 |
1 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
2 |
2 |
22 |
8 |
|
1 |
1 |
|
|
1 |
|
|
|
|
1 |
1 |
1 |
1 |
|
|
|
1 |
33 |
4 |
1 |
|
1 |
|
|
1 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
55 |
7 |
2 |
|
|
|
1 |
|
1 |
|
|
|
|
|
2 |
|
|
|
1 |
|
6 |
4 |
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
1 |
1 |
|
|
|
|
1 |
|
7 |
3 |
1 |
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
8 |
2 |
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
9 |
3 |
|
|
|
|
2 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
10 |
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
1 |
11 |
2 |
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
12 |
0 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
13 |
2 |
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
14 |
1 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
15 |
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
2 |
|
16 |
3 |
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
1 |
|
|
|
|
17 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
18 |
0 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
19 |
4 |
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
1 |
1 |
20 |
5 |
1 |
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
1 |
|
1 |
21 |
3 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
1 |
|
|
|
|
|
22 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
23 |
2 |
|
|
|
|
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
24 |
2 |
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
25 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
26 |
0 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
27 |
3 |
|
|
|
|
1 |
|
1 |
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
28 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 |
|
|
|
|
|
|
29 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
30 |
|
7 |
4 |
2 |
1 |
10 |
6 |
4 |
|
|
1 |
2 |
7 |
8 |
4 |
0 |
1 |
9 |
8 |
جمع |
74 |
30 |
14 |
30 |
|